مالک رضایی
تحلیل کامل موضوع را به وقتی دیگر وانهیم ، شاید هم راز دل ، همان به، نگفته ماند .
اما گویی حال و روز اصلاح طلبان این مرز و بوم مصداق آن حکایت سعدی گشته است که یکی را از مشایخ شام پرسیدند از حقیقت تصوف ؟
گفت :
پیش از این طایفه ای بودند به صورت پریشان و به معنی جمع ، اکنون جماعتی هستند به صورت جمع و به معنا پریشان .
الغرض
سران این طایفه در بلاد صغیره و کبیره به صورتی کثیر ثبت نام فرمودند و جملگی به تیغ تیز رد صلاحیت مبتلا گشتند . اما قبل از آنکه به آن بلا گرفتار آیند صدها جور و ناز و جفا هم از همراهان دیدند که آیا مورد حمایتشان خواهند بود یا نه ؟ هرچه اینان به آنان گفتند که آقا جان از این خبرا نیست که تو فکر می کنی ، شور شیرین منما و ناز بنیاد مکن اما به که می گویی ؟!
از فرط خوش اشتهایی مدعی بودند که ما ارتدوکس ترین اصلاح طلبان را در لیستمان قرار میدهیم و یا اصلا لیست نمی دهیم . به یکی می گفتند تو با قالیباف پالوده خورده ای ، به دیگری گفتند به اسب استاندار گفته ای یابو ! به آن یکی می گفتند رنگ صدای تو بنفش نیست و ... اما وقتی دستشان به تدبیر شورای نگهبان کاملا خالی شد و تیرشان به سنگ خورد ، یک به یک دنبال کسانی رفتند که در اصولگرایی سوابق شیرین داشتند ، اینبار آنها ناز میکردند و اینها نیاز، که از قدیم گفته اند چو یار، ناز نماید شما نیاز کنید .
گفتند:
تو اصلاح طلبی ؟
طرف بر و بر نگاه کرد و فرمود کی به تو گفته که من آنم؟
گفتند: اعتدال چطور؟
گفت: ابدا
من اصولگرایم، توهین نکن
گفتند: همان دیگه ، اصولگرای عاقل که هستی؟
گفت :
اون که آره، عقلم از تو بیشتر است
پس گفتند این یعنی اعتدال دیگه
اینگونه بود که از دل آنها اعتدال متولد شد
و چون اصلاح طلبان اوضاع را بدینگونه دیدند گفتند حال که شما از آنها معتدل ساختید ، ما هم آنها را اصلاح می کنیم و اصلاح طلب می سازیم و در لیست قرار می دهیم
طرف هم گفت برو بابا دلت خوش است
هر کاری می خواهی بکن ، می خواهی قرار بده ، می خواهی نده. مگر کسی را داری؟ و اضافه کردند که با لیست و بدون لیست تو هم رای می آوریم .
اینها هم گفتند که عزیزم عصبانی نشو ! اجازه بده قرار دهیم و بازی کنیم ، دادند و بازی کردند و از هر کرانه تیر دعا رها کردند و بالاخره 160 نفری راهی مجلس کردند که در همان دو روز اول شصت نفرشان خرقه جایی گرو و باده و دفتر ، جایی دیگر نهادند . روزهای بعد را نمی دانم چه تعداد دیگر رحل سفر بر خواهند بست . اما باز خوشم به خوشی دوستان که می گویند کار به مهارت پیش برده اند.
راننده ای ، ماشین را با یک معلق کامل چپ کرده بود که ته دره ، چهار چرخش رو به آفتاب ایستاده بود، از رو نمی رفت و می گفت حادثه را با مهارتی مثال زدنی پشت سر نهاده است ، عموی خدا بيامرز من گفت دست و پنجه ات درد نکند اگر ماهر نبودی قرار بود ماشینت در هوا پرواز کند و به زمین فرود نیاید ؟