سایه سنگین افکار عمومی روی شورای
شهر چهارم
جنگ قدرت در شورا محسوس است، اعضا هم با یکدیگر در تقابل هستند و هم بر علیه شهردار امضا جمعآوری میکنند و جنگی به تمام معنا سرد در روزهای داغ تابستان شورا را در برگرفته است. عمر شورای شهر چهارم به اینگونه گذشته و دستپخت سه ساله شورا آنقدرها هم که باید قابل ارائه و دفاع باشد نیست. در واقع سه چهارم از عمر شورای شهر اردبیل زیر سایه «کمکشهای بیمورد» تلف شده و در سال آخر، شورای شهر چهارم، شاید این دستِ خالی را بیش از هر لحظه و زمانی حس میکند. از طرفی افکار عمومی با سایه سنگینی روی شورا در بحث مطالباتش خیمه زده است.
شورای شهر چهارم که کار خود را آغاز کرد، رئیس و نائب رئیس کهنه کار و شورا دیدهای داشت. ترکیب جوادزنجانی و محمدرضا سرداری در ریاست شورای شهر چهارم ترکیبی ایدهآلی بود؛ اما دیرپانشد. زنجانی همان ماههای اول به فرمانداری اردبیل رفت و سرداری هم چند ماه بعدتر با نیت بهارستان استعفا داد.
همان سال اول بود که شورا به ائتلافهای «شش و هفت» تن داد. ائتلافی که خواسته و ناخواسته منشا تقابلها در شورای شهر چهارم شد. سال دوم و در روز انتخاب هیات رئیسه بود که اختلافات علنی تر از هر ساعت و زمانی شد. «هفت غالب»، به «شش مغلوب» باخت و سرداری جای خود را به ذکیالله خوشبخت داد و سرهنگ بالاخره رئیس شد.
ماهها سر رای سرنوشتسازی که از سبد چپ به راست سُر خورده بود، بحث و کشمکش بود و اینکه چه کسی سرهنگ را رئیس کرده است، اما مهم اینجا بود که «رئیس امروز و فرمانده دیروز» در صندلی ریاست متزلزل نشان داد. در آن مقطع نظر بر این بود که ترکیب حسین افسانه و محمدرضا سرداری در شورا میتوانست شکل بگیرد، اما افسانه میلی به هیات رئیسه شدن نداشت. اما شرایط خاص آنجا خودش را بیشتر نشان داد که شورا که به انتخاب شهردار چهل و چهارم رسید، خوشبخت نتوانست اتوریته فرماندهیاش را نشان دهد.
جای خالی یک لیدر در شورا حتی برای خود سرهنگ هم ملموس است و افسانه همیشه گزینه اول در این گونه گمانهزنیهاست؛ البته نه اینکه اعضای شورا عبای خود را بر در خانه افسانه برای ریاست گره زده باشند، اما امیدوارند تا افسانه با اتکا به تیپ شخصیتی و تجربهاش در شهرداری اردبیل، شورا را از شرایط بحرانی برهاند، اما واقعیت امر این است که او تمایلی به کارگردانی در شورای شهر چهارم ندارد.
حالا شورا این روزها در شرایط خاصی قرار دارد. وجهه غالب شورا رنگی و بویی تقابلمحور به خود گرفته است و برخی از اعضای شورا ترجیح میدهند در تقابل با شهردار زورآزمایی کنند، و این امر صحن شورا را بارها متشنج کرده است و خوشبخت در این مواقع بارها ضعف از خود نشان داده است. از طرفی قاعده بازیهای شش و هفت، در سه سال گذشته چیزی جز تحمیل فزاینده حاشیهها بر شورا نبوده است.
به نطر میرسد که شورا نیاز به یک تغییر و پوست اندازی در ائتلافهایش دارد، و چیزی شبیه جریان سوم میتواند در شورا شکل بگیرد و در این حالت افسانه و شاکر و هوشیار میتوانند تعیین کننده باشند و احتمالا شاه کلید نجات شورا در دست یکی از این مردان باشد. البته و شاید همراهی این سه نفر در کنار هم روی کاغذ میسر نباشد، اما نقطه مشترکی در سال آخر شورا این سه نفر را به هم نزدیکتر هم خواهد کرد. بسته پیشنهادی آنها برای خروج شورا از بن بست تقابلهای شخصی چه میتواند باشد؟