نواصول‌گرایی دقیقا چیست؟ برخی نواصول‌گرایی را تنها در اصلاح روش سیاست‌ورزی می‌دانند؛ این هست و اما همین نیست. اصلاح وضعیت اصول‌گراها فراتر از تغییر و تصحیح روش‌هاست. باید نظام اندیشه‌ای و معنایی و اخلاقی این جریان اصلاح شود. اگر دست اصول‌گراها به جهات معرفتی در دست امام و رهبری قرار بگیرد، آنگاه می‌توان انتظار داشت اصلاح روش‌ها نیز موثر افتد.

نواصول‌گرایی توبه است و بازگشت به اصول‌گرایی اصیل. اصول‌گراها باید به انقلابی‌گری بازگردند. خود این بازگشت، موضوعیت دارد. انسانی که دچار خطا می‌شود تنها راهش را اصلاح نمی‌کند، ابتدا باید توبه و بازگشت کند تا خدا هم به او بازگردد و اصلاح مسیر موثر افتد. همانطور که انسان از هوای نفس توبه می‌کند جریانات سیاسی نیز باید درمقابل نفس اماره اجتماعی مقاومت کنند و از مسیر طی شده بازگشت کنند. این نقطه بازگشت، همان نواصول‌گرایی است.

اما این حرف‌ها دقیقا به چه معناست؟ برای محسوس شدن این بحث می‌توان روی یک مصداق تمرکز داشت؛ «سخنان اخیر روحانی». اصول‌گرایی سخنان اخیر روحانی را چطور تحلیل کند؟ کدام تحلیل برآمده از نظام اندیشه‌ای و اخلاقی امام و رهبری است؟ ممکن است برخی این سخنان را به جهت سیاسی برنتابند و حمل بر تذبذب و استیصال و خدای نکرده رفتار مزوارنه کنند. برخی ممکن است سکوت کنند و از کنارش عبور کنند. اما به این فهم نواصول‌گرا با سه ابزار تحلیلی باید به استقبال این سخنان رود و این مسیر را تکمیل کند.

اما این سه ابزار چیست؟

یکم: تحلیل سخنان رییس‌جمهوری با معیار دوقطبی انقلابی و ضدانقلابی است. در این چارچوب، جریان انقلاب باید نگاهی موسع و رشد‌یافته برای جذب مردم خاکستری و جریان‌های رقیب داشته باشد. در این دوقطبی همه گروه‌های سیاسی با هر سطح اختلاف و رقابت در نقطه تقابل با جبهه ضدانقلاب باید هم‌صدا و همگرا شوند. سخنان رییس‌جمهوری فارغ از نیت فاعلی‌اش، فرصتی برای این همگرایی است. اثر سخنان رییس‌جمهوری بر پایگاه اجتماعی دولت که اکثریت جامعه را در اختیار دارد، فرصتی برای اجماع و وفاق ملی بر ارزش‌های اصیل انقلاب اسلامی است. این فرصت را نباید به بهانه‌های رقابت سیاسی دست‌کم گرفت. کم‌ترین آورده این سخنان، تصدیق ارزش‌های انقلاب توسط روحانی و گرایش متمایل به غرب است و این یعنی فرصتی گران‌بها تا نقطه وفاق و فصل مشترک با دیگر گروه‌های نامرتبط به اصول‌گرایی فراهم شود.

دوم. در بخش اول هدف اتحاد و همگرایی اصولگراها با دیگر گروه‌های مردمی و سیاسی است و اما در این بند هدف اتحاد و همراهی با دولت برای برداشتن بارهای بزرگ‌تر است. ابزار دوم تحلیل سخنان رییس‌جمهوری در چارچوب حق و تکلیف انقلابی ماست. نواصول‌گرایی یعنی اصول‌گراها به این سطح از رشد و تعالی رسیده باشند که کنش سیاسی ما باید خاک راه انقلاب شود. اگر مصالح انقلاب در نقطه‌ای قرار یافت و مدد می‌طلبید، جریانات سیاسی نباید موضع خود را متفاوت از این نفع ملی ببیند ولو اینکه به جهات سیاسی مجبور باشند خودشان را هزینه کنند. این‌که گفته شد نواصول‌گرایی توبه از وضع موجود است بدین جهت است. اصول‌گرایی خودش موضوعیت ندارد. قدرت اصول‌گراها به خودی خود ارزش نیست. قرار است قدرت پیدا کنیم که کار انقلاب پیش رود. پس اگر لازم شد باید هزینه شویم.

و اما سوم: یک بحث اخلاقی است که دارای مبانی اعتقادی است. در بند اول و دوم بحث کردیم که حتی اگر دستگاه نیت‌سنج داشته باشیم و سخنان رییس‌جمهوری را مزورانه بدانیم باز هم «اثر» این سخنان نامرتبط به نیت‌هاست و به جهت همین اثر اجتماعی باید به استقبال آن رفت. اما بند سوم سبک مواجهه با شخص رییس‌جمهوری است. برخی تصور می‌کنند استقبال از سخنان رییس‌جمهوری ناشی از

خوش خیالی است. برداشت اشتباهی است. خوش‌خیالی با حسن‌ظن متفاوت است. خوش‌خیالی ناشی از سادگی و عدم بصیرت است ولیکن حسن‌ظن دارای یک رهنمود اعتقادی و گرایش اخلاقی است. رهبر انقلاب درباره حسن‌ظن می‌فرمایند تا زمانی‌که حکومت اسلامی برقرار است باید به مسوولان سیاسی کشور اعتماد و حسن‌ظن داشت. جالب اینکه بحث حسن‌ظن را در دولت آقای خاتمی مطرح می‌کنند. جریان اصول‌گرایی باید ازین جهت نیز رشد پیدا کند که سخنان رییس‌جمهوری را حمل بر صحت کند و به استقبال آن برود و اتفاقاً در آینده عملکرد دولت و آقای روحانی را با همین سخنان مورد ارزیابی قرار دهد. خلاصه اینکه نواصول‌گرایی بدون توبه از راه طی شده و بازگشت به اصول‌گرایی تربیت‌شده به دست امام و رهبری، محکوم به شکست است. باید با نفس اماره اجتماعی مبارزه کرد.