به گزارش تابناک رضوی، در متن این نامه آمده است: در لایحهی برنامهی هفتم، احکامی آوردهاند که بیقانونی شود. دارند قانونی مینویسند که بیقانونی مجاز باشد و نه رئیس مجلس، نه هیأت تطبیق مقررات، نه مجمع تشخیص مصلحت نظام و نه حتی رئیس قوه قضاییه هم نتوانند به آن ورود کنند.
به گزارش تابناک رضوی به نقل از الف، متن این نامه بدین شرح است:
رؤسای محترم سه قوه و نمایندگان مردم
در مولدسازی از غافلان و حریصان دولت به عاقلان و صبوران دولت پناه ببرید.
در لایحهی برنامهی هفتم، احکامی آوردهاند که بیقانونی شود. دارند قانونی مینویسند که: بیقانونی مجاز باشد. این «نا قانون» است. این به «فساد قانونی» منجر میشود.
چند سالی، عدهای با تأکید بر حرف درست ضرورت تأمین مالی دولت برای انجام وظایف قانونی، بر مفهوم سابقهدار «مشارکت عمومی و خصوصی» اصرار داشتند. خلاصه حرف آنان، این بود که: بگذارید عدهی قلیلی برای ثروت عظیمی تصمیم بگیرند و غصه فساد را هم نخورید. حالا موضوع «مولدسازی» را پیش کشیدهاند. اینجا هم کار با نقض قانون اساسی آغاز میشود، ولی شدیدتر از بار قبلبه فساد منجر میگردد و البته فسادی عمیقتر. این بار هم با حرف درست وارد صحنه شدهاند. با این حرف درست که: دولت کسری بودجه وحشتناک و طرح نیمهتمام بسیار زیاد دارد و در همان حال املاک بلااستفاده کم ندارد. میپرسند: چرا این اموال فاقد عایدی ریالی را نفروشند و به زخم این کارها نزنند؟ سؤال معقول است اما جوابشان حیرتآور است.
زیرا میگویند همهی کار را دربست در اختیار هیأت هفتنفرهای بگذارید که دربارهی میلیاردها میلیارد ثروت ملت تصمیم بگیرند. فروختنیها را آنان تعیین میکنند؛ حتی اگر قیمت کارشناسی تعیین شده باشد، میتوانند آن را تغییر دهند؛ هر قانونی را مخالف کارشان تصور کنند، آن را متوقف میکنند؛ هر تغییری در کاربری زمین صلاح دانستند اعمال میکنند؛ به هر نتیجهای رسیدند هیچ محکمهای حق بازخواست آنان را ندارد و تمام دستگاههای ذیربط مکلف به اطاعت هستند و اگر کسی اوامر آنان را دقیق و کامل اجرا نکند یا مانع اجرای آن شود محکوم میشود، بدون آنکه قاضی اجازهی استفاده از تعویق، تعلیق یا تخفیف قانونی داشته باشد. برای هیچیک از مواردی که هیأت احکام قانونی تصویب میکند، دیگر شورای نگهبانی هم وجود ندارد که آن مصوبات را کنترل کند. هر قانون یا آییننامهای که به اسم مندرآوردی دستورالعمل تدوین میکنند، نه رئیس مجلس حق دخالت دارد و نه هیأت تطبیق مقررات میتواند در برابر تصمیمات غلط آنان از قوانین دفاع کند؛ مجمع تشخیص مصلحت هم نمیتواند از سیاستهای کلی نظام دفاع کند یا مصالحی را که این هفت نفر تشخیص میدهند، ارزیابی کند.
رئیس قوه قضاییه هم نمیتواند به محکمهای بگوید چرا دادخواهی مردم را نمیپذیرید. با این طرز برخورد یکجا فاتحهی مشروطه و عدلیه و مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان را میخوانند. در عمل، قوه قضاییه را نیز با نقض سه رکن اصلی قضای اسلامی و بشری یکباره و به نفع این هفت نفر حذف میکنند. درواقع یک کاپیتولاسیون داخلی است و هیچ آدم آزادهای زیر بار آن نمیرود.
درحالیکه این گروه قلیل، اینهمه را با تمسک به نام رهبری انجام میدهند. شایسته نیست که برخی افراد مسئولیت تمام تصمیمات نادرست و خلاف عقل و قانون خود را پشت نام رهبری پنهان کنند. لازم است به منطقی در حکمرانی دقت کنیم
که وجه عقلانی تأیید انجامشدهی قبلی ایشان و مسئولیت مسلم کنونی شما سه بزرگوار و دیگر اقدام کنندگان را نشان میدهد. استدلال این است:
وقتی در حکومتی دموکراتیک و مردمسالار که روسای سه قوۀ مستقل از هم، که با رأی مستقیم یا غیرمستقیم مردم برگزیده شدهاند و هر سه رجل سیاسی-مذهبی شماره میشوند، بر ضرورت اجرا و یا ترک اقدامی اجماع میکنند، رئیس حکومت منطقاً نباید با آن مخالفت کند. چون بنا برفرض، آنان بهقصد خیرخواهی و با اتکا به ظرفیت کارشناسی سازمانهای عریض و طویلی که هر سه قوه در اختیار دارند به این نتیجه رسیدهاند. در چنین موقعیتی مخالفت رهبری در انتهای کار نسبت به امر متفقعلیه، اعلام بیاعتمادی به ظرفیت علمی و کارشناسی ارکان حکومت و یا بیاعتمادی بهسلامت نیت آنان است. ایجاد دستگاه کارشناسی موازی و ارجاع این قبیل مسائل به آن نیز با کموزیادش، تأثیر مشابهی را بر اعتبار خدمت گذاران حکومت میگذارد. به همین جهت رهبری از چنین امری اجتناب میکند و این یک موضعگیری منطقی در ساختار هر حکومتی است.