به گزارش خبرنگار تابناک از تهران، از گلزار شهدای اصفهان، ساعت از هفت صبح گذشته بود، جمعیت همچنان بی شمار بود؛ پیش از آفتاب، پیش از اذان، پیش از هیئتها.
اینجا دستهها صف نمیبستند، ولی دلها در صف ایستاده بودند؛ صفی از مادران چشمبهراه، پدران ساکت، کودکانی که شاید هنوز نفهمیدهاند چرا بر خاک نشستهاند، اما دستشان را بر روی سنگ قبری گذاشتهاند که رویش نوشته: شهدای امنیت جنگ ۱۲ روز،شهید، مدافع حرم، کربلای زمان...
در هوای دمکردهی تیر ماه، نسیمی میوزید که بوی تربت میداد؛ بویی که تنها کسانی میفهمیدند که دلشان برای یک نام میتپید: حسین علیهالسلام
مردی کنار مزار فرزندش نشسته بود، با تسبیحی در دست و لبهایی که بیصدا ذکر میگفت. وقتی از او پرسیدم چه میخوانی، گفت: ذکرش را نمیدانم، اما دل میسوزد و اشک خودش جاری میشود. فقط آمدهام بگویم پسرم، هنوز پشیمان نیستم... هنوز راه حسین زنده است.
در کنار قطعه شهدای گمنام، نوجوانی را دیدم که کنار قبری بینام نشسته بود. به سنگ قبر دست میکشید، انگار بخواهد خطی از آن بخواند. با صدایی لرزان گفت: نمیدانم تو که بودی، اما اگر کربلا بودی، آنجا هم تنها نبودی... اینجا هم تنها نیستی.
مردم دستهجمعی نیامده بودند، اما دلی آمده بودند. سفره نذری نبود، اما نیتها نذری بود. کسی آب تعارف نمیکرد، اما در دستانشان بطریهای آب یخ بود برای سقای کربلا، و در نگاهشان بغضی از تشنگی.
گلزار شهدای اصفهان، در این روز، حسینیهای خاموش، اما زنده بود؛ حسینیهای بدون منبر، بدون چراغ، اما با هزاران شمع روشن در دلهای خسته. نهضت عاشورا، در چشمان مادری که با روسری مشکیاش مزار را گردگیری میکرد، معنا پیدا میکرد. در پسربچهای که سنگنوشتهای را پاک میکرد و زیر لب میگفت: «یادش نره کسی...»
روحانیت، سخنران، مداح؟ نه، اینجا زبانها خاموش بود؛ تنها سخنرانی، سنگ مزارها بودند. تنها مداحی، نالههای بیصدا و اشکهایی که هر قطرهاش روضهای بود. اینجا عاشورا را نمیخواندند، زندگیاش میکردند...
در پایان، وقتی زیارت عاشورا آرام زمزمه میشد، مردی ایستاده بود و با دست بر سینه میزد، آرام و بیصدا. گفتم: چرا بیصدا؟ گفت: «اینجا شهدا خوابیدهاند... باید با دل فریاد زد، نه با دهان.»
و من فکر کردم، عاشورا اگر هنوز زنده است، به خاطر همین دلهاست؛ دلهایی که بیهیاهو، اما پر از وفاداری، هر سال به گلزار شهدا میآیند، تا بگویند:ای حسین، ما هنوز با توایم... نه با زبان، با خون، با اشک، با راه.
گزارش: پریا یار احمدی
/س/