تابناک رضوی: روز بعد هنگامی که والتز از خواب بیدار شد، سر بریده اسبش که بسیار گران و دوستداشتنی بود را لای پتویش دید و از وحشت فریادهای بسیار بلندی کشید. پلانی برای نشان دادن نهایت قساوت دون کارلئونه در مقابل کسانی که جواب رد به خواستههایش میدهند.
هنوز هم میتواند با یک پوزخند، تکان دادن دست، نگاه سرد به دوربین یا اعتراض به داور چهره اول یک بازی باشد.
امیر قلعهنویی ۵۵ سالش است اما با موهای رنگ شده یکدست سیاه، شکم فربه و ۹۰ دقیقه ایستادن و راه رفتن کنار زمین میتواند پرسپولیسیها را شکنجه کند. او فاتح مهمترین دیدار هفته پنجم شد. یک پیروزی ۲-صفر در ورزشگاه آزادی سه امتیاز نداشت، شش امتیاز داشت. آنهم وقتی پسر محبوبش «استنلی» یک سوپر گل زد.
شهریور سال ۱۳۹۶ ذوبآهن اصفهان برای بازی حساس مقابل استقلال به تهران آمد. برای دیدن دوستی به تمرین این تیم در زمین پیکانشهر رفتم. در انتهای تمرین چند بازیکن برای تمرین پنالتی و زدن ضربات کاشته ماندند. یکی از آن بازیکنان خرید قلعهنویی بود. جوانی قدبلند که شوتهای ترسناک و عموماً با ارتفاعی کوتاه را به سمت دروازه رشید مظاهری شلیک میکرد. بعد از هر شوت، امیر قلعهنویی سرش را برمیگرداند و رو به دستیارانش لبخند میزد. راضی از بازیکنی که هنوز کسی از او چیزی در زمین ندیده بود.
استنلی کیروش در ذوبآهن که درخشید، قلعهنویی او را با خودش به سپاهان آورد و آقای گل لیگ شد تا لقب ترمیناتور برزیلی را به او بدهند. تمامکنندهای پُرنفس با ضربههای سر کوبنده، شوتهای شلاقی، مشتاق برای ورود به هر درگیری فیزیکی و باهوش در جاگیری میان مدافعان.
اما او هنوز سربازِ ژنرال است. مردی که در کنفرانسهای مطبوعاتی شرکت نمیکند و وقتی هواداران پرسپولیس علیهاش شعار «رئیس مافیا» میدهند، دستش را به سینهاش میکوبد، یعنی من!
او اینطور به شعار گزندهای واکنش نشان میدهد که در همه این سالها مثل آدامس به لباسش چسبیده است. شائبه و شایعه رفاقت تأثیرگذار با داوران. اینکه او سه قهرمانی با سپاهان و دو قهرمانی با استقلال را فقط به لطف دستهای پشت پرده به دست آورده است. برای باور کردن زیادی اغراقآمیز نیست؟
در ده سال گذشته هیچ مربی دیگری همپای او پرحاشیه زندگی نکرده است. رسانهها حتی رخت چرک «ف.ک»های مشهور را هم تا این اندازه در کوچه نشُستهاند. اتهامهای سهمناکی از تبانی با بازیکنان حریف و بد زبانی تا دستکاری در مبلغ قرارداد، از ادبیات نه چندان اُتو کشیده تا ایستادن با لُنگ در حمام و چشم به راه سیاسیون، از تلخی و درشتی با داورها و مربیان تا دور زدن قانون و...
هر یک از این اتهامها برای نابود کردن یک نفر کافی است اما امیر قلعهنویی انگار پوست کروکودیل بر تن کرده است. خود البته بر این باور است که «اون بالایی که جای حق نشسته» هوایش را دارد اما نکته ساده است؛ حتی اگر از او خوشتان نیاید نمیتوانید انکارش کنید.
مهمترین کاری که قلعهنویی میکند این است که بازیکنان و تیم را به خودش شبیه میکند؛ جاهطلب، تشنه پیروزی تا آخرین ثانیه، تسلیمناپذیر، سرکش و بیرحم. در فوتبال ایران کمتر مربیای از این شخصیت برخوردار است که بتواند این کار را با مجموعه معمولاً نافرمان بازیکنان ایرانی انجام بدهد که پول حرفهای میگیرند ولی رفتارشان غیرحرفهای است.
او فصل پیش دو جام را به برانکو باخت، امسال اما در سکوت پیش از فصل تیمش را ساخت و حالا فقط به برگرداندن قدرت فوتبال ایران به اصفهان فکر میکند.
شوت استنلی کیروش، هیچ چیز کمتر از سر بریده اسب در رختخواب والتز نداشت. پدرخوانده دستور بدهد، اتفاق میافتد. امیر قلعهنویی یک مربی موفق است. کاربلد و موفق حتی اگر بگویند گوشت تلخی میکند. او رئیس مافیا نیست، در فوتبال ایران پدرِ پدرخواندههاست. فقط کسی مثل او میتواند از تهران تا تبریز و اصفهان این همه خطرناک باشد. سپاهان بهتر و پر اشتهاتر از پرسپولیس بازی کرد و برای بردن این بازی سزاوارتر بود. بخش بزرگی از این سزاواری را مدیون مردی هستند که کنار زمین میایستد و اگر فردا هواداران شعار بدهند «پدرِ پدرخواندهها کیه؟» با کف دست به سینهاش میکوبد؛ یعنی من!
سرپوش فوتبالی