به گزارش تابناک سمنان: ابوالفضل هاشمی، بهمن ماه ۱۳۹۴ و تنها چند ماه پس از حصول توافق هستهای ایران موسوم به برجام، تهران میزبان شی جین پینگ، رئیس جمهور چین بود. وی در این سفر با مقامات ارشد جمهوری اسلامی دیدار کرد و چندین سند همکاری میان دو طرف به امضا رسید. با گذشت ۵ سال از این سفر، آنچه سبب اهمیت موضوع برای افکار عمومی شده بیانیه مشترکی است که طرفین آن را به امضا رساندند. یکی از مفاد این بیانیه صراحتاً به توافق و تفاهم دو طرف برای همکاری ۲۵ ساله با یکدیگر اشاره دارد.
فارغ از هیاهوی رسانهای و زنده بادها و مردهبادهایی که میان مخالفان و موافقان این توافق وجود دارد، بی تردید توجه به اصل یک همکاری در نظام بین الملل با دیدگاهی واقع گرایانه میتواند اثربخشی مثبت آن را افزایش داده و پیامدها و تبعات منفی احتمالی را کاهش دهد.
حقیقت آن است که آنچه توافق ۲۵ ساله میان ایران و چین خوانده میشود هنوز در حد یک پیشنویس است و دو طرف تنها موافقت کرده اند در این رابطه مذاکره کنند، در نتیجه اظهارات موافقان و مخالفان تنها براساس تصوری است که واقعیت خارجی ندارد. نگارنده در این گزارش میکوشد بخشی از بایدهای واقع گرایی (رئالیستی) که ایران باید به آن توجه کند تا نفع خود از این توافق را افزایش دهد و نبایدها لیبرالی که میتواند پیامدهای منفی برای تهران داشته باشد را ترسیم کند.
جان مرشایمر، استاد روابط بین الملل دانشگاه شیکاگو و سردمدار رئالیسم تهاجمی، دولتها را اصلیترین بازیگران عرصه نظام بین الملل میداند. بقا یک اصل غیرقابل چشم پوشی در روابط بین الملل است و کشورها در نظام آنارشیک جهانی باید با تکیه بر تواناییهایشان، امنیت خود را تامین کنند. یکی از اصول تامین امنیت، موازنه سازی است. کشوری که احساس خطر میکند، یا با موازنه سازی داخلی نیروها و امکاناتش را در مقابل تهدیدات خارجی بسیج میکند و یا روی به اتحاد و ائتلافهای بیرونی میآورد.
خاورمیانه در حال حاضر به دلیل وقوع جنگ در سوریه و یمن، شرایط نابسامان افغانستان و عراق و نیز مداخله گسترده کشورهای خارجی همچون آمریکا مستعد بی ثباتی است. همچنین کارزار فشار حداکثری دولت آمریکا علیه ایران و حمایت گسترده واشنگتن از رقبای منطقهای تهران، شرایط را بسیار پیچیده و بغرنج کرده است.
در این شرایط و با توجه به دشمنی آشکار مثلث عبری –عربی – غربی با تهران و تلاش گسترده پیدا و پنهان برای نقض حاکمیت و در راس آن تجزیه ایران، نزدیکی جمهوری اسلامی به قطب مخالف غرب اجتناب ناپذیر به نظر میرسد. دستکم بر روی کاغذ، ورود چین به بازی قدرت خاورمیانه و به عنوان نیروی سوم در تقابل با آمریکا میتواند نفع بسیاری برای ایران داشته باشد و در عین حال باعث افزایش قدرت مانور تهران به عنوان یکی از قدرتهای اصلی منطقه شود. این اندیشه خود دارای بایدها و نبایدهاست.
بایدها و نبایدها
موازنه سازی یکی از اصول اساسی برای بقا در نظام بین الملل محسوب میشود، ولی همیشه این اصل به راحتی آنچه تصور میشود قابل حصول نیست. دولتها بازیگران عاقل هستند و از همین رو همواره هزینه و فایده اقدامات خود در نظام آنارشیک بین الملل را در نظر میگیرند. حقیقت این است که دولتها علاقهای ندارند با کشورهایی وارد اتحاد و ائتلاف شوند که دارای دشمنهای بزرگ هستند، زیرا اتحاد با این کشورها به معنای تقابل با دشمن مشترک است. آمریکا بیش از ۴۰ سال است با جمهوری اسلامی ایران دشمنی و عداوت آشکار دارد. از طرفی رژیم صهیونیستی صراحتاً در قطب مخالف تهران قرار دارد و نیز برخی کشورهای عربی مانند رژیم سعودی نگرش مثبتی به ایران ندارند.
از همین رو، تصور اینکه پکن بپذیرد در ابعاد نظامی در خاورمیانه نقش نیروی سوم را برای تهران ایفا کند و به ابزاری برای موازنه سازی با غرب تبدیل شود غیرواقع گرایانه است. کما اینکه چین هم اینک رابطه بسیار خوبی با کشورهای عربی، آمریکا و رژیم صهیونیستی دارد و بعید است بخواهد چنین نقشی را در راهبرد موازنه سازی ایران بپذیرد. از همین رو نباید با تفکر ایده آلیستی به رابطه با چین نگاه کرد و تصور نمود پکن به دلیل همکاری با تهران، به دولتهای مخالف ایران پشت خواهد کرد. بی تردید چین در تعاملش با هر کشوری به دنبال منافع شخصی است و امنیت ملی خود را فدای منافع اقتصادی همکاری با یک دولت نخواهد کرد.
در مقابل، تهران باید از پکن به عنوان ابزاری برای افزایش قدرت خود برای موازنه سازی داخلی بهره ببرد. موازنه سازی خارجی به معنای اتحاد و ائتلاف با کشورهای دیگر است که این امر به معنای استقرار نظامیان خارجی و ایجاد پایگاههای نظامی است. قانون اساسی جمهوری اسلامی اجازه ایجاد پایگاه نظامی خارجی در کشور را نمیدهد. همچنین محمد جواد ظریف، رئیس دستگاه دیپلماسی ایران شایعات رسانههای معاند درباره استقرار نظامیان چینی در کشور را رد کرده است. از همین رو، گزینه مناسب برای تهران این است که بجای موازنه سازی خارجی، از قدرت چین استفاده کند (مانند خرید فناوریهای روز نظامی، خرید تجهیزات و تسلیحات، استفاده از قدرت فضایی و ماهواره ای، همکاریهای مستشاری و...) و با توانمندسازی خود، راهبرد موازنه سازی داخلی را برای مقابله با تهدیدات خارجی اجرایی کند. همچنین تعامل تجاری با چین می تواند باعث تقویت قدرت اقتصادی کشور شود و همین موضوع در افزایش قدرت تهران در منطقه تاثیر شگرفی دارد.
طرح افسانهای یک کمربند – یک راه، سرمایه گذاری بزرگ و جاه طلبانه پکن برای ایجاد راه دریایی و زمینی به منظور گسترش روابط اقتصادی با ۶۰ کشور جهان است. برآورد اولیه درباره این پروژه حکایت از سرمایه گذاری ۲ هزار و ۲۰۰ میلیارد دلاری دارد. پکن میکوشد با استفاده از این طرح و زنده کردن جاده قدیم ابریشم، روابط اقتصادی خود با کشورهای جهان را گسترش دهد و خیز بزرگی در تبدیل شدن به قدرت برتر اقتصادی بردارد.
خوشبختانه ایران در مسیر این پروژه اقتصادی قرار دارد و نقش ویژهای در اتصال شرق به غرب برای طرح یک کمربند - یک راه ایفا میکند. ایران به دلیل موقعیت ژئوپلوتیک خود دست بالا را در این طرح دارد و میتواند سالانه میلیاردها دلار درآمد از این طریق کسب کند. برای کشوری که تحت تحریمهای ظالمانه آمریکا قرار دارد، طرح یک کمربند - یک راه میتواند مسیر را برای گسترش مناسبات تجاری با جهان هموار کند.
بایدها و نبایدها
لیبرالها که اندیشمندان رئالیست آنها را متوهمهایی ساده لوح میدانند، بر این باورند گسترش روابط اقتصادی میان کشورها به مرور باعث ایجاد وابستگی متقابل شده و همین امر مانع بروز جنگ میشود و در نهایت در پرتوی آن صلح و ثبات در نظام بین الملل افزایش مییابد. برخی از این خوشبینان کوته فکر بر این باورند وجود منافع دائمی قدرتهای بزرگ در کشورهای کوچک و ضعیف آنها را از گزند دشمنان حفظ میکند و استقلال و حاکمیت آنها را تضمین خواهد کرد.
در رابطه تجاری تهران و پکن باید این موضوع را در نظر داشت که جمهوری خلق چین هم اینک خیز بلندی برای تبدیل شدن به یک هژمون منطقهای و یک قدرت جهانی برداشته است. حقیقت این است که ایران از بُعد جایگاه جهانی پایینتر از چین قرار دارد و هر کشوری باید در روابط با قدرتهای بزرگ ملاحظات لازم را در نظر داشته باشد. تهران باید در ابعاد اقتصادی طرح یک کمربند - یک راه مشارکت فعالی داشته باشد، اما نباید آزادی عمل در سیاست خارجی خود را فدای منافع اقتصادی یک همکاری کند.
نباید تصور کرد به دلیل تحریمهای ظالمانه واشنگتن، تهران در موضع ضعف قرار دارد بلکه ایران در موقعیت ژئوپلوتیکی مناسبی است و بی تردید میتواند یکی از شرکای راهبردی این طرح باشد. ایران باید با مشارکت هوشمندانه در طرح یک کمربند – یک راه، سالانه میلیاردها دلار درآمد مستمر برای اقتصاد خود محیا کند و با گسترش صادرات، وابستگی به درآمدهای نفتی را کاهش دهد.
با این وجود، تهران نباید با تصور وابستگی متقابل به دنبال پیوند زدن موضوعات اقتصادی به تمامی مسائل خود در نظام بین الملل باشد. همکاریهای اقتصادی با یک کشور نباید برای سیاست خارجی تهران ایجاد محدودیت کند و منافع ملی کشور را نادیده بگیرد. عرصه نظام بین الملل، عرصه تقابل منافع است و هیچ دو کشوری در جهان وجود ندارند که منافعشان به طور کامل مطابق و موافق یکدیگر باشد. بی تردید با وجود اشتراکات در منافع ایران و چین، دو کشور وجوه اختلافی در راهبردهایشان در خاورمیانه دارند. تهران به عنوان یک قدرت منطقهای که از سوی پایگاههای نظامی آمریکا در اطراف خود تهدید دائمی میشود و نیز وجود رقبای متعدد منطقه ای، نیازمند اتخاذ راهبردهایی است که بدون شک با راهبردهای پکن متفاوت خواهد بود.
نباید از یاد برد، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران صراحتاً وابستگی کشور به شرق و غرب را نفی کرده و از آزادی و استقلال عمل در اتخاذ سیاست خارجی سخن گفته است. همچنین مقامات وزارت خارجه ایران بارها تاکید کرده اند همکاری با چین منجر به محدودیت در اعمال راهبردهای ایران نخواهد شد و تهران همواره استقلال عمل خود را حفظ خواهد کرد.
با این وجود، منطقی است که ایران اقدام به جذب سرمایه گذاری خارجی کند. براساس برآوردها هر ۵۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری خارجی میتواند یک میلیون شغل در کشور ایجاد کند. کشور ایران به دلیل تحریمهای ظالمانه آمریکا و پیروی بی چون و چرای کشورهای اروپایی، از بخش اعظم سرمایه گذاری خارجی محروم شده است. حال که قرار است چین در یک ابرپروژه بیش از ۲ هزار میلیارد دلار سرمایه گذاری کند، مقامات تهران میتوانند با هوشمندی، بخش قابل توجهی از آن را جذب کشور کنند. این اقدام علاوه بر ایجاد اشتغال، باعث گردش چرخ صنعت کشور و در نهایت رونق اقتصادی خواهد شد. براساس پیش نویس اولیه، چین طی ۲۵ سال در ایران ۴۰۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری خواهد کرد که بخش اعظم آن در بازه زمانی کوتاه مدت خواهد بود و همچنین در بلند مدت رقم سرمایه گذاریهای قابل افزایش است.
براساس گزارش صندوق بین المللی پول، چین در سال ۲۰۱۹ با ۱۴ هزار و ۱۴۰ میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی، دومین اقتصاد برتر جهان بوده است. فاکتورهای زیادی برای رشد مداوم و مستمر اقتصادی وجود دارد که اصلیترین آن دسترسی به انرژی است. نفت در دنیای اقتصاد کالایی راهبردی محسوب میشود و دسترسی آسان به آن برای رشد اقتصادی کشورها ضروری است.
بهای نفت در بازار جهانی طی یک سال اخیر فراز و فرودهای زیادی را تجربه کرده است. از پیوستن آمریکا به جرگه صادرکنندگان نفت خام تا ظهور نفت شیل و تولید بی حساب عربستان و عراق، همگی دست به دست هم دادند تا بهای طلای سیاه در بازار جهانی رقم منفی را تجربه کند. با وجود همه این فراز و فرودها، هنوز هم نفت، طلای سیاه است.
بایدها و نبایدها
حقیقت این است که بهای نفت در بازار انرژی همواره دارای نوسان بوده و قیمت طلای سیاه از «دست نامرئی» آدام اسمیت (قانون عرضه و تقاضا) تبعیت میکند. جهان در قرن ۲۱ شاهد نفت بشکهای ۱۴۰ دلار در سال ۲۰۰۸ و منفی چند دلار در همین چند ماه گذشته بود. بخش اعظمی از سرمایه گذاری چین قرار است در میادین نفت و گاز ایران صورت بگیرد. با این وجود، گمانه زنیهای زیادی درباره نحوه قیمت گذاری و چگونگی پرداخت پول به تهران صورت گرفته است.
نباید فراموش کرد از زمان فروپاشی سیستم برتون وودز (چاپ پول با پشتوانه طلا) در سال ۱۹۷۱، دولتها بدون پشتوانه اقدام به چاپ پولهای کاغذی میکنند. همین امر منجر به ایجاد تورم میشود و در نتیجه قدرت خرید پول با گذشت زمان کاهش مییابد. آنچه در توافقات ابتدایی میان ایران و چین مطرح شده کنار گذاشتن دلار در روابط اقتصادی دو کشور است. این اقدام ضربهای مناسب به دیپلماسی دلار آمریکا است که از واحد پولی خود برای تحریمهای ظالمانه علیه کشورهای جهان استفاده میکند.
برخلاف هیاهوی رسانهای مبنی بر تخفیف ایران به چین در خرید نفت، این مهم موضوع جدیدی نیست. سیاست اعطای تخفیف به خریداران نفت در بازار انرژی مرسوم است و از سوی تمامی کشورها صادر کننده از جمله عربستان، عراق و کویت اجرایی میشود. با این وجود، تهران باید در سیاست اصلی خود در معامله با چین روی ۳ موضوع تمرکز ویژهای داشته باشد.
نخست، باید سیستم قیمت گذاری نفت براساس بهای بازار جهانی تعیین شود. در چند ماه گذشته به دلیل پیامدهای اقتصادی شیوع ویروس کرونا و رکود نسبی جهانی (کاهش تقاضا) و نیز عرضه بیش از حد به بازار، شاهد افت بهای نفت بودیم، اما این کاهش بها امری ماندگار و دائمی نیست. نفت کالایی راهبردی است و بزودی با رونق اقتصاد جهانی و افزایش تقاضا، بهای آن نیز افزایش خواهد یافت. دیدگاه واقع گرایانه آن است که سیستم قیمت گذاری نفت برای فروش به چین براساس مکانیسمی از قیمت جهانی و در بازههای کوتاه مدت تعیین شود.
در گام بعدی، تهران باید منابع مالی حاصل از فروش خود را از پایه پولی کشورها جدا کند و آن را براساس طلا محاسبه کند. در صورتی که ایران نفت خود را به یوان بفروشد و همزمان بخواهد به چین اجازه دیرکرد در پرداخت بدهی را بدهد، وجود نرخ تورم بر یوان، قدرت خرید تهران را کاهش خواهد داد.
سومین و اصلیترین موضوع نیز این است که تهران باید بتواند تحت هر شرایطی به پول حاصل از فروش نفت خود دسترسی داشته باشد و نباید درآمدهای نفتی ایران به ابزاری برای چانه زنی تبدیل شود. در واقع کشورهای قدرتمند در توافق با کشورهای دیگر استراتژیهای خاصی را برمی گزینند. نخست، آنها تمامی امتیازات لازم را میگیرند و در گام بعد، از امتیازاتی که قرار است به کشور دیگر بدهند به عنوان ابزاری برای چانه زنی و گرفتن امتیازات بیشتر استفاده میکنند. برای مثال در توافق برجام، کشورهای غربی تمامی امتیازات لازم را از تهران گرفتند و از امتیازات ایران در برجام به عنوان اهرمی برای اعمال فشار استفاده کردند. واقع گرایانه آنکه، تهران و قدرتهای بزرگ تنها درباره برنامه هستهای ایران مذاکره کردند، اما کشورهای غربی با گسترش موضوعات، دادن امتیازات ذیل برجام به تهران را منوط به تغییر رفتار منطقه ای، توقف برنامه موشکی و ... کردند.
فارغ از تفکرات خوشبینانه، مقامات تهران تنها و تنها باید حول یک موضوع بخصوص با چینیها مذاکره کنند و اجازه ندهند اجرای توافقات میان دو طرف منوط به انجام عملی خارج از توافقات دو جانبه شود. همچنین امتیازاتی که قرار است تهران به دست بیاورد باید کاملا قابل حصول باشد و منافع ایران از این توافق باید به هیچ موضوعی خارج از مفاد همکاری پیوند نخورد. (برای مثال نباید به دلیل تحریم آمریکا، دسترسی ایران به منابع مالی اش قطع شود، و یا چین پرداخت پول نفت به ایران را منوط به واگذاری پروژه های دیگر در کشور کند) همچنین تهران باید بتواند تضمینهایی مطمئن و قاطع در صورت تخلف طرف مقابل دریافت کند.
لیبرال ها رویکردی خوشبینانه (ساده لوحانه) به همکاریهای بین المللی دارند و از همین رو ممکن است با حسن نیت تمامی تعهدات خود را پیش از دریافت امتیازات لازم اجرایی کنند. با این وجود، تهران باید رویکردی رئالیستی در تعاملات و همکاری های بین المللی داشته باشد. تعاملات و همکاری ایران با هر کشوری در عرصه نظام بین الملل باید مبتنی بر سیاست گام به گام باشد به طوری که با هر گامی که طرف مقابل در انجام تعهداتش برداشت، تهران نیز گامهای خود را بردارد. همچنین باید ایران بتواند در صورت تخلف طرف مقابل، برداشتن گام های بعدی را متوقف کرده و حتی گام هایی را به عقب بردارد.
بی تردید در صورت کنار گذاشتن تفکرات خوشبینانه لیبرالی در سیاست خارجی و داشتن تفکر واقع گرایانه، منافع ملی کشور تامین و از توافقاتی که امنیت ملی را به مخاطره می اندازد اجتناب خواهد شد.
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: