بي حوصلگي نيز گاه بدترين دردو بلاست خاصه آنجا كه بي تفاوتي هم چاشني كارش شود و مع الاصف به بي قانوني بينجامد. شايد خيلي براي ما پيش آمده باشد كه حوصله ۵۰-۴۰ ثانيه انتظار كشيدن پشت چراغ قرمز را نداشته باشيم و هنوز ثانيه شمار چراغ راهنما به ۲۰ نرسيده گازش را گرفتهايم و گاه با اين توجيه جالب كه چهار راه ترافيك زيادي ندارد به سرعت از چراغ قرمز عبور كرده ايم. خودمانيم ديگر تعارف كه نداريم چه بسا ته دلمان هم خوشحال و خرسند از اين زرنگ بازي باشيم و القصه آن كه بي خيال بي خيال قانون را زير پا گذاشتهايم و شايد اين داستان در بسياري از اين روز ها ادامه داشته باشد.
اگر نگوئيم همه، با تاسف فراوان بسياري از ما به همين سادگي كار غير قانوني ميكنيم و تازه به جاي آن كه وجدان درد گرفته و پس از آن كمي به خودمان بيائيم به توجيه متوسل ميشويم و هرجور شده خود را از دايره متخلفان نجات ميدهيم.
جالب اينجاست كه اگر گاهي خودمان مجبور به تبعيت از قوانين و هنجارها باشيم و در آن حال ناگهان كسي را ببينيم كه قوانين را زير پا گذاشته است در دل افسوس ميخوريم كه چرا اينقدر همه بي قانون شده اند. واقعيتي كه وجود دارد اين است كه همه ما لااقل در مقام حرف و شعار احترام به قوانين و مراعات حقوق ديگران را لازم و ضروري ميدانيم و حاضريم در اين باره ساعتها به بحث و نظر پرداخته و نظريه ها از خود صادر كنيم، اما چرا در مقام عمل كم ميآوريم كه لحظه اي ذهنمان را متمركز كنيم و به درستي يا نادرستي كارمان و عواقب آن بينديشيم. با اين همه اگر كمي بينديشيم با اين نكته پي ميبريم كه يكي از پيش زمينههاي وقوع اين قانون شكنيها در صحنه اجتماعي بيتفاوتي است.
آري همين بي خيالي كه ذكر آن در بدو اين نوشتار رفت: اينجاست كه بهتر و بيشتر به عمق كلام اميرالمومنين علي (ع) پي ميبريم كه فرموده اند: اگر نسبت به خوبي و بدي رفتار ديگران بي تفاوت باشيم بدكار براي بدي كردنش جرات مييابد و نيكوكار از رفتار خويش دلسرد مي شود.
يادمان باشد كه منظور از ديگران در اين فرمايش زيبا ميتواند شخص خود ما باشد يا پدر و مادرمان يا دوست يا فلان رانندهاي كه اصلا نميشناسيم.
به راستي اگر به اوضاع و احوال دور و بر خود نگاهي گذرا كنيم نيك متوجه ميشويم كه گويا گرد بي تفاوتي بر چامعه ما پاشيده اند كه ككمان نميگزد.
بي شك اين بي تفاوتي را نبايد به همه تعميم داد و نبايد همه چيز را سياه و نااميدانه نگريست چه آن كه خوشبختانه هنوز هستند كساني كه بر مبناي عمل به قانون اساسي و بر پايه تكليف ديني و ملي به هنجار شكني حساس هستند هرچند اين افراد در اقليت باشند اما بالاخره همين اندك حساسيت ها هم در اين وضعيت غنيمت است. بايد اميدوار بود كه اولا اين احساس مسئوليت ها روز به روز در سايه فرهنگ سازي شهروندي و اطلاع رساني مسئولانه، گستره و نفوذ بيشتري به خود گيرد و ثانيا به مانعي بزرگ بر سر راه قانون شكنيهاي آتي در عرصه زندگي اجتماعي تبديل شود.