به گزارش «تابناک» هرمزگان، فارغ از نقش مسلم گفتمان قدرت، مسائل دیگری همچون «اقتصاد رسانهها» بر محافظه کارتر شدن آنان تأثیر جدی داشته است. در فضایی که اغلب رسانههای مکتوب ما بحران کاغذ دارند، رسانهها مستقیم و غیرمستقیم به یکسری از نهادها برای تأمین نیازهای مالی خود، خواهناخواه وابسته شدند و طبیعتا، تریبون آن نهادها خواهند بود. در چنین شرایطی است که مسائل مردم و مطالبات آنان مغفول میماند.
فریدون صدیقی روزنامهنگار پیشکسوت
۱. واقعیت این است که رسانهها نه تنها در ایران بلکه در تمام دنیا، تابعی از قدرت بالادستی هستند؛ به این معنا که نظام فکری و سیاسی جامعه، دامنه و آستانه آزادی بیان آنان را تعیین میکنند. بنابراین، در پاسخ به ادعای برخی از اهالی رسانه که مطرح میکنند «امروزه مطبوعات ما، در مقایسه با گذشته، محافظهکارتر شدهاند» باید گفت: آزادی رسانهها در پرداخت به مسائل جامعه، تابعی از نوسانات سیاسی است که خاستگاه همه آنها هم «قدرت» است.
هدف قدرت در تمام جوامع، همواره کنترل و هدایت سطح آزادی بیان بوده است. بر همین اساس، کاملا طبیعی است که جامعه مطبوعاتی و به طور عامتر جامعه رسانهای در دورههای مختلف، در میزان و سطح آزادی، نوساناتی را تجربه کرده باشد؛ چون سیاستهای آنان در زمینه نحوه پرداخت به مسائل جامعه متناسب با سیاستهای بالادستی مرتب دستخوش تغییر شده است و آنان ناگزیر به پیروی از آن قوانین و تفکرات حاکم بودهاند. این قوانین برآمده از خواست و سلیقه واضعان و آمران قانون، نظام فکری- رفتاری جامعه، نظام آموزشی، نظام خانوادگی و بوروکراسی و... است.
۲. در یک بررسی تاریخی میتوان گفت: شش ماه تا یکسال پس از پیروزی انقلاب، از آنجا که هنوز جمهوری اسلامی دیدگاهها، بنیادها و چارچوبهای خود را کاملا معین نکرده بود، نشریات متعدد و متنوعی منتشر میشد که آمار عجیب و غریب و بیسابقهای را نشان میداد. در آن دوره، همه جریانهای فکری اعم از چریک، فدایی، تودهای، مجاهدین خلق، مجاهدین اسلامی، جبهه ملی، نهضت آزادی و... طیف وسیعی از نشریات را منتشر میکردند. اما به تدریج یک به یک حذف شدند؛ بنابراین میتوان گفت: در این دوره ما در بیان دیدگاههای مختلف با ظرفیتهای کم اهمیت و پر اهمیت فکری و عقیدتی عرصهای فراخ داشتیم.
اما در مقطعی دیگری؛ یعنی در سالهای ۷۶ تا ۸۴ مجددا در فضای مطبوعاتی ما رویکردهای تازهای هویدا و شکلهای تازهای از بیان معنادار شد و نشریات جدیدی پا به میدان گذاشتند. اما همان مدیریت بالاسری بعد از مدتی احساس کرد این روش، پاسخگوی آنچه مورد نظر او است، نبوده و باید روش را تغییر دهد. از این رو، برخی کارگزاران به تعطیلی فلهای مطبوعات متوسل شدند.
۳. اما در وضعیت کنونی، فارغ از نقش مسلم گفتمان قدرت، مسائل دیگری همچون «اقتصاد رسانهها» بر محافظه کارتر شدن آنان تأثیر جدی داشته است. در فضایی که اغلب رسانههای مکتوب ما بحران کاغذ دارند، رسانهها مستقیم و غیرمستقیم به یکسری از نهادها برای تأمین نیازهای مالی خود، خواهناخواه وابسته شدند و طبیعتا، تریبون آن نهادها خواهند بود. در چنین شرایطی است که مسائل مردم و مطالبات آنان مغفول میماند.
واقعیت این است که در جامعه ما، چیزی به اسم «رسانه مستقل» وجود ندارد اگر هم باشد، تعداد بسیار معدودی است. تا زمانی که رسانههای ما پاسخگوی مطالبات مردم نباشند و برای مخاطب پرسشی نیافرینند و به پرسشی پاسخ ندهند، نه دیدنی هستند، نه شنیدنی و نه خواندنی. چون مردم خود را در آنها نمیبینند. یکی از جدیترین مسائلی که امروز مردم با آن دست به گریبان هستند، گرانی است. حال چقدر رسانههای ما کوشیدهاند تا تصویری دقیق و علتالمعلولی از صفهای گوشت ارائه کنند؟
امروزه در مطبوعات و رسانههای ما در خصوص مسائل و مشکلات مردم درونکاوی و جریانسازی صورت نمیگیرد. تا زمانی که رسانهها نتوانند سخنگوی مطالبات مردم باشند، نمیتوانند اثرگذار بوده و مسئولیت اجتماعیشان را به انجام رسانند.
۴. از دیگر عوامل محافظهکار دیده شدن رسانهها و به طور خاص مطبوعات «تحریریه ناپایدار» است. در برخی از تحریریههای روزنامههایی که تعلق و وابستگی مستقیم به نهادهای رسمی و دولتی دارند، اغلب مدیریت دستخوش تغییر میشود و روزنامهنگاران این رسانهها، به تدریج یاد میگیرند با احتیاط عمل کنند و متأسفانه این عامل احتمالا میتواند آنان را به سمت محافظهکاری سوق دهد.
۵. برخی در تبیین علل محافظهکاری مطبوعات مدعی شدهاند که بالارفتن سن روزنامهنگاران ما آنان را در پرداختن به سوژههای جسورانه، محتاط کرده است و این دست به عصاتر شدن روزنامهنگاران، مطبوعات ما را به ورطه محافظکاری کشانده است. اما در پاسخ به معتقدان به این دیدگاه باید گفت: اساسا چنین نیست. وقتی دیواری با منحنی رفتاری خط قرمز وجود دارد ممکن است موضوعاتی طرح شده و تلنگر بخورد، اما متأسفانه این موضوعات به عمق نمیرسند؛ یعنی فاقد محتوای موردنظر در واکاوی موضوع هستند و موضوعها در سطح باقی میماند؛ بنابراین ما در هر شرایطی نیاز به تجربه روزنامهنگاران با تجربه داریم و یک روزنامهنگار با تجربه و باسابقه معادل یک روزنامهنگار محافظهکار نیست. قطعا باید محافظهکار شدن یک رسانه را در عوامل دیگری غیر از سن روزنامهنگاران آن ریشهیابی کرد.
۶. برخی علت محافظهکارتر دیده شدن روزنامهها را در ظهور و بروز شبکههای اجتماعی و به تعبیری شهروند خبرنگارها میدانند که، چون محدودیت رسانههای رسمی را ندارند میتوانند بهتر نیازهای مردم را ببینند و بیشتر صدای جامعه را منعکس کنند. هرچند که متأسفانه از سوی نهادهای قدرت این نقش آنان نیز کمرنگ شده است، ولی باز وجود آنان موجب شده تا مطبوعات محافظهکارتر دیده شوند.
امروز در نقطهای قرار داریم که رسانههای داخلی، اعم از روزنامه، مجله، رادیو و تلویزیون عملا از طرف مخاطب و جامعه نه خوانده شده، نه شنیده شده و نه دیده میشوند. ما ناخواسته و ندانسته اثرگذاری رسانهای جریان اصلی و به طور خاص مطبوعات را دو دستی به فضای مجازی و شبکههای اجتماعی واگذار کردهایم. جامعه ما قریب به ۲۰ میلیون نفر بین ۱۵ تا ۲۹ سال و نیز ۳۶ میلیون نفر بین ۳۰ تا ۶۵ سال دارد، اگر از این جمعیت ۶۵ میلیونی تنها یک سوم مخاطب هدف ما باشند، مخاطب مؤثری را تشکیل میدهند. اینها اغلب فضای مجازی را به رسانههای جریان اصلی ترجیح میدهند؛ هر چند که این رسانههای نوین، در جای خود از اهمیت برخوردارند، اما واقعیت این است که از معیارهای حرفهای و علمی اطلاعرسانی بسیار فاصله دارند و این امر میتواند آسیبها و تبعات بسیاری برای جامعه داشته باشد.
منبع: ایران
انتهای پیام/*