اصطلاح مدیریت شهری و اینکه این سیستم چه وظایفی دارد، دقیقاً به وسیله چه کسانی اداره میشود و از چه منابعی‌تغذیه میشود، فاقد فضای مفهومی مشخص و تعریف شد‌های است و از کشوری به کشور دیگر و حتی از شهری به شهر دیگر متفاوت میباشد.
کد خبر: ۹۸۲۴۹۶
تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۸:۲۱ 01 August 2021
به گزارش تابناک کردستان، علت این امر را علاوه بر ویژگی‌های ذاتی آن، باید در جدید بودن نسبی مفهوم مدیریت شهری و وابستگی شدید آن به حوزه‌های علمی و عملی دیگر هم جستجو کرد. این عوامل موجب تنوع مفهومی زیادی در طول زمان و نیز در پهنه جغرافیایی کشور‌های مختلف شده است؛ لذا میتوان گفت، منظور کلی از سیستم مدیریت شهری، عبارت استاز: یک سازمان گسترده متشکل از عناصر و اجزاء رسمی و غیر رسمی مؤثر و ذیربط در ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و کالبدی حیات شهری با هدف اداره، هدایت و کنترل توسعه همه جانبه و پایدار شهر مربوطه. علاوه بر تعاریف عمومی فوق، تعاریف تخصصی محدود دیگری هم برای آن ارائه شده که ازجمله میتوان به دو نمونه ذیل اشاره نمود:
• مدیریت شهری به عنوان چارچوب سازمانی‌توسعه شهر به سیاستها، برنامهها، طرح‌ها و عملیاتی مربوط میشود که در پی اطمینان از تطابق رشد جمعیت با دسترسی به زیر ساخت‌های اساسی مسکن و اشتغال هستند. کارآیی مدیریت شهری وابستگی مشخصی به عوامل زمین‌های از قبیل ثبات سیاسی، یکپارچگی اجتماعی، رونق اقتصادی و نیز عوامل دیگری از قبیل مهارت و انگیزه‌های سیاستمداران و اشخاص استفاده کننده از این سیاست‌ها را دارد. تحت این شرایط، چارچوب و ویژگی‌های سازمانی حکومت و مدیریت شهری، بویژه نقش اجرایی بخش دولتی و عمومی در این زمینه، تأثیر بسیار تعیین کنند‌های در موفقیت آن ایفا میکند.
• هر یک از اصطلاحات دیگری از قبیل شهرداری و مدیریت حکومت محلی میتواند بعنوان زیر مجموع‌های از حکومت محلی‌تعریف شود و با عنوان شهرداری مورد اشاره قرار گیرد. مشخصات شهرداری از کشوری به کشور دیگر متفاوت است؛ اما میتوان حوزه شهرداری را بطور کلی با خصوصیات ذیل تعریف کرد:
- ناحی‌های که بوسیله مرز‌های اداری معین، مشخص شده و ویژگی مسلط شهری دارد که معمولاً توسط یک مجموعه از مأمورین برگزیده محلی اداره میشود و در محدوده یک واحد حکومتی بالاتر، مانند فرمانداری، قرار دارد.
- مدیریت شهری به عنوان الگویی برای مدیریت و توسعه سکونتگاه‌های شهری اعم از شهر‌های کوچک و بزرگ و مادر شهر‌ها مطرح میشود.
دو نکته اساسی در این سیستم قابل ذکر است:
- باید الگویی از مدیریت شهری خوب و قابل تطبیق با هر شهری، صرف نظر از اندازه آن ارائه شود.
- واژه شهرداری به حوزه عمل و هم به مجموعه اداری اشاره دارد.
به این ترتیب همه بازیگران فعال و ذیمدخلان در امور شهری نظیر شرکت‌های خصوصی، نیرو‌های اقتصادی، نیرو‌های غیر رسمی، مجامع و سازمان‌های اجتماعی را شامل میشود. مدیریت شهری هم به وظایف روزمره و هم به برنامهریزی‌های دراز مدت، مربوط میشود؛ لذا شهرداری به تصمیم گیری، جستجوی راه‌هایی برای توافق و مصالحه، توسعه همه جانبه نواحی شهری به عنوان یک هویت فیزیکی و توسعه فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی لازم برای رفاه و بهبود وضعیت همه شهروندان میپردازد.
مدیریت‌ها و سیاست‌ها
امروزه نقش دولت‌ها در مطالعات شهری از عوامل تعیین کننده، به شمار میرود. دولت‌ها چه به عنوان تأمین کننده کالا و خدمات باشند یا به عنوان مهندسان اجتماعی شناخته شوند و یا نقش‌های دیگری را بپذیرند، در تقسیم کار، مورفولوژی و اکولوژی شهری، ساخت شهرها، کیفیت زندگی مردم و حتی در میزان دسترسی به خدمات عمومی، محیط شهری خاصی را ایجاد می‌کنند.
سیاست‌های متفاوتی همچون توزیع متعادل جمعیت، تمرکز زدایی، ایجاد شهر‌های جدید و جغرافیای سیاسی میتوانند تأثیرات متفاوتی در نحوه و میزان توسعه و گسترش شهر‌ها داشته باشند. به عنوان مثال، در قالب سیاست تمرکز زدایی صنعتی از یک شهر بزرگ، تصمیم به ایجاد مراکز جدید صنعتی به جای شهر اصلی گرفته میشود. این تصمیم، اثر خود را بر نقطه جدید، درقالب توسعه و گسترش سریع کالبدی شهر خواهد گذاشت واقعیت این است که ریشه بسیاری از سیاست گزاری‌ها در نگرش‌ها و دیدگاه‌ها نهفته است. بطور نمونه، در مقوله زمین شهری از آنجایی که مهمترین ابزار و اهرم برای رشد و توسعه شهری، مقوله زمین است، مدیریت شهری با در اختیار گرفتن این اهرم میتواند رشد و توسعه شهری را بر اساس منافع همگانی سمت و سو دهد. در کشور ما گاهی اوقات توقف و رکود در اجرای قوانین نوسازی و بهسازی شهری، خود تشدید کننده عامل رشد و گسترش بیرویه شهر‌ها محسوب میشود. طی سال‌های ۱۳۴۵-۱۳۲۰، به همراه رشد شهرنشینی و عدم نظارت و کنترل بیرویه بر شهرها، نواحی مسکونی زیادی در خارج از محدوده‌های خدماتی ساخته شد. این نواحی هر چند سال یکبار، به ناچار به محدوده خدماتی شهرداری‌ها و سازمان‌های شهری اضافه میگردد. بدین ترتیب علاوه بر افزایش مسائل و مشکلات شهرها، وظایف و مسئولیت‌های سازمان‌های شهری نیز، دو چندان میشود؛ بنابراین نوع مدیریت و سیاست‌هایی که در هنگام وقوع بحران (مانند مخاطرات طبیعی و انسانی) در یک شهر صورت میگیرد، نیز میتواند، نقش بسیار مهمی در تعیین جهت توسعه شهر ایفا کند؛ چرا که ارتباط تنگاتنگی بین مدیریت بحران و ویژگی‌های کالبدی شهر وجود دارد.
تعیین مؤلفه‌های اساسی سیستم مدیریت شهری
به منظور مطالعه و بررسی مکانیزم‌های اجرایی شهرداری، مهمترین گام شناخت، سیستم مدیریت شهری میباشد. بر این اساس تعیین مؤلفه‌های اصلی سیستم مدیریت شهری، بهعنوان سیستم تعیین کننده نحوه هدایت توسعه شهری است؛ لذا مؤلفه‌های اصلی‌تعریف آن به شرح ذیل میباشند:
الف ـ مدیریت شهری واجد صفات لازم برای یک سیستم، از نوع سیستم‌های باز و بسیار پیچیده انسانی و اجتماعی است که با عناصر و روابط بسیار متعدد و متنوعی مواجه است؛ لذا ضروری است تا تمام این عناصر در چارچوب چنین روابط سیستماتیکی قرار گرفته و جایگاه، نقش و وظایف آن‌ها در هماهنگی با ملاحظات و نیاز‌های همچون چارچوبی، تعریف و تبیین شوند.
ب ـ داده‌های سیستم مدیریت شهری خواسته‌های دولت و شهروندان هستند و ستانده‌های آن که در طی فرآیند برنامهریزی، طرح و اجرا به دست میآیند، توسعه کمی و کیفی زندگی شهری است.
پ ـ مدیریت شهری بهعنوان یک سازمان نیز از پیچیدگی زیادی برخوردار است و از نوع سازمان‌هایی محسوب میشود که بهعلت گستردگی و تنوع درونی و محیطی زیاد با درجه بالایی از نامعلومیها، قیود و عدم قطعیت مواجه است.
ت ـ هدف کلی سیستم مدیریت شهری تأمین و ایجاد زمینه و محیط مناسب برای زندگی راحت، امن و کارآمد شهروندان به تناسب ویژگی‌های اجتماعی، اقتصادی و کالبدی است.
ث ـ محیط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی تأثیر بسیار زیادی بر کارایی سیستم مدیریت شهری و چگونگی عملکرد آن را دارد. از جمله مهمترین این ویژگی‌ها میتوان به میزان میل شهروندان به مشارکت پذیری نظام سیاسی و اداری به میزان ثبات سیاسی، میزان و چگونگی دخالت و ارتباط دولت مرکزی و بخش عمومی با مدیریت شهری، الگوی اداری وسازمانی حاکم بر کشور و شهر و ویژگی‌های اقتصادی کشور، شهر و شهروندان اشاره کرد.
ث ـ سیستم مدیریت شهری بهعنوان زیر مجموع‌های از حکومت محلی، جزئی از نظام سیاسی و اداری کلان حاکم محسوب میشود و از اصول و ملاحظات عمومی واختصاصی آن تبعیت میکند. در این مفهوم هرجامع‌های نیازمند الگوی مدیریت شهری متناسب و اختصاصی خود بوده و الگوی جهان شمول وجود ندارد.
ج ـ چارچوب سازمان مدیریت شهری از عوامل بسیار مؤثر در کارایی آن بهشمار میآید و میتواند زمینه عمل موفقیت و یا شکست آن باشد.
چ ـ چارچوب سازمانی مدیریت شهری، تمام سیستم شهری را تحت پوشش قرار میدهد و از تمام پتانسیل‌های رسمی و غیررسمی اداری، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شهر بهطور هماهنگ استفاده میکند؛ اما در هر حال شهرداری بهعنوان هسته مرکزی و اصلی این چارچوب محسوب میگردد.

تبیین جایگاه و وظایف مدیریت شهری در نظام‌های برنامهریزی و مدیریت اجرایی
سیستم مدیریت شهری بنا به تعریف و به لحاظ وظایف عملی خود، مؤظف به برنامهریزی‌توسعه و عمران شهری و اجرای برنامهها، طرح‌ها و پروژه‌های مربوطه است. بر این اساس وظایف و جایگاه برنامهریزانه و اجرایی مدیریت شهری را میتوان به شرح موارد زیر تبیین کرد:
الف ـ تبیین نقش برنامهریزانه، سیستم مدیریت شهری: این نقش را میتوان در دو قالب روابط برون و درون سیستمی مطالعه نمود. در قالب اول روابط مدیریت و برنامهریزی شهری با نظام عمومی برنامهریزی در سطوح بالاتر برنامهریزی، بررسی و مطالعه میشود. مهمترین موضوع قابل توجه در این سطح، ضرورت تأمین هماهنگی این سطوح با یکدیگر است. قالب دوم، تهیه برنامه‌های جامع فیزیکی، اقتصادی، اجتماعی و مالی لازم برای‌توسعه کارآمد شهراست که بهعنوان یکی از وظایف سیستم مورد توجه قرار میگیرد. دیدگاه نظری اصلی درتبیین نقش برنامهریزانه مدیریت شهری، تلفیق و ترکیب مدیریت و برنامهریزی با یکدیگر است؛ بهصورتی که سیستم، کلیه مراحل تصمیمگیری، سیاستگزاری، برنامهریزی، طراحی و اجرا را شامل گردد. اهمیت این نکته از توجه به این موضوع ناشی میشود که اصولاً تکامل مدیریت شهری زاییده تلاش‌های انجام شده برای توسعه و بهبود یک روششناسی مؤثر و کارآمد مدیریت و برنامهریزی استراتژیک در سطوح مادرشهری و شهرداری‌هاست.
ب ـ تعیین نقش اداری ـ اجرایی سیستم مدیریت شهری: مدیرت شهری به لحاظ اداری ـ اجرایی یک سازمان بسیار گسترده و مشتمل بر عناصر متعدد و متنوع لازم، برای اداره امور یک شهر است. هر چند این عناصر، طیف عملکردی گسترد‌های را شامل میشوند، اما به هر حال عنصر مرکزی و اصلی این سازمان شهرداری است که در تمامی عملکرد‌های تدوین شده سیستم بهویژه امور ادرای و اجرایی دخیل و ذیربط است. در واقع شهرداری از یک سو از عناصر مدیریت سیاسی و اجتماعی شهر محسوب میگردد و از طرف دیگر، مهمترین عنصر اجرایی سیستم مدیریت شهری در جوامع مختلف است.

طراحی‌تشکیلات سازمانی شهرداری و مدیریت شهری با توجه به الگوی رایج در جامعه مورد نظر صورت میگیرد، اما یک قاعده تعمیمپذیر به همه وجود دارد و آن اینکه، وجود یک هیأت رئیسه قدرتمند در درون حکومت‌های محلی بهویژه در شرایط تقسیم بندی‌های عملکردی، بسیار مفید است؛ زیرا چنین قدرتی میتواند وکالت منافع محلی را در قبال تعبیه مؤسسات عمومی و دولتی به عهده گرفته و از این طریق منافع محلی را تأمین نماید.
تعیین چگونگی ارتباط مدیریت شهری با برنامهریزیشهری
روابط متقابل مدیریتشهری و برنامهریزیشهری را دقیقاً در قالب سیر تحول و تکامل نظری و عملی برنامهریزی شهری از برنامهریزی راهبردی میتوان مورد مطالعه قرار داده و درک کرد. برنامهریزیشهری سنتی مبتنی به دیدگاه برنامهریزی نسخ‌های است که در آن برنامهریزی بهصورت یک روند خطی نگریسته میشود و با تهیه یک طرح جامع و با وجه غالب فیزیکی و تحویل آن به مجریان، پایان میپذیرد. در این شیوه، برنامهریزی شهری با برنامهریزی‌های اجتماعی و اقتصادی لازم برای اجرای برنامه فیزیکی وجود ندارد. در این دیدگاه اجرای برنامه و تعیین مکانیزم‌های لازم برای آن جزء وظایف برنامهریزیشهری تلقی نمیگردد و انجام این کار بهطور کامل برعهده مدیریت اجرایی شهر، گزارده میشود. بدین ترتیب در این دیدگاه ارتباط و هماهنگی بین برنامهریزی شهری و مدیریت شهری در حداقل ممکن قرار دارد.
از دهه ۱۹۷۰ در جوامع پیشرفته غربی و بویژه درایالات متحده آمریکا و انگلستان، دیدگاه جدیدی در شهرسازی و برنامهریزی شهری تحت عنوان "برنامهریزی فرآیند وار" مطرح شده است که خود ناشی از تسری نگرش راهبردی به حوزه برنامهریزی است. این نظریه، برنامهریزی را بهصورت یک روند ممتد و چرخ‌های و غیر قابل پایان میداند و در آن به شامل شدن برنامهریزی اجتماعی و اقتصادی در فرآیند شهرسازی و برنامهریزی شهری، اهمیت زیادی داده است. در این دیدگاه اجرای برنامه و استفاده ازنتایج آن برای اصلاح و تجدیدنظر در برنامه جزئی از مراحل اصلی و لاینفک فرآیند برنامهریزی، تلقی میگردد.
از همین زمان است که یک تحول بسیار اساسی در برنامهریزیشهری و چگونگی روابط آن با مدیریت شهری ایجاد میشود. این تحول، یکپارچگی و درهم آمیختگی برنامهریزی و مدیریتشهری میباشد. بر همین مبنا برنامهریزی شهری در درون فرآیند‌های سیاسی قرار گرفته و بهویژه با ساختار سیاست‌های حکومت‌های محلی، ارتباطی محکم پیدا میکند و برنامهریزانشهری از طریق ارائه تصمیم‌های فنی به رهبران سیاسی، نقش مهمی در فرآیند تصمیمسازی و تصمیمگیری پیدا میکنند. به تبعیت از همین دیدگاه جدید، برنامهریزیشهری بهعنوان یکی از اجزای وظایف سیستم مدیریت شهری، تلقی میگردد. دراین دیدگاه مدیریت و برنامهریزی استراتژیک بهعنوان شیوه غالب مطرح شده و راهحل‌های فرآیندوار منتج از آن‌ها به هماهنگی‌های بین سازمانی متمرکز میگردد
وظایف مدیریتشهری
اهداف مذکور، تعیین کننده وظایف سیستم میباشند که قابل ارائه در چهار قالب ذیل هستند:
• تنظیم فعالیت‌های بخش خصوصی مؤثر بر امنیت، سلامتی و رفاه اجتماعی جمعیت شهری؛
• آماده ساختن زیرساخت‌های اساسی برای عملکرد کارآمد شهرها؛
• آماده ساختن خدمات لازم برای توسعه منابع انسانی، بهبود بهرهوری و بهبود استاندارد‌های زندگی شهرنشینان؛
• آمادهساختن خدمات و تسهیلات لازم برای پشتیبانی فعالیت‌های مولد و عملیات کارآمد مؤسسات در نواحی شهری.
همه وظایف فوق به جز مورد اول به آمادهسازی زیرساخت‌ها و خدمات مربوط میشوند. در انجام این وظایف یک نکته راهبردی قابل توجه، تمایز و تفاوتی است که باید بین آمادهکردن خدمات و تولید آن‌ها قائل شد. آماده کردن خدمات به معنای تصمیمگیری در مورد کیفیت و کمیت یک خدمت و اطمینان از عملی بودن آن به لحاظ مالی و اجرایی است اما، تولید خدمت تشریح کننده عملیات و مدیریت نیروی انسانی و تهیه منابع لازم برای ارائه آن خدمت است. در واقع وظیفه مدیریت شهری بیشتر آماده کردن خدمات است نه تولید آنها، این امر موجب خواهد شد تا مسئولیت اجرایی مستقیم مدیریت شهری کمتر شده و امکان بیشتری برای رویکرد مدیریت و برنامهریزی استراتژیک فراهم شود.
راهبرد‌های مدیریت شهری
برای‌تحقق اهداف وانجام وظایف مذکور، راهبرد‌های اساسی ذیل، ارائه و تدوین شدهاند:
الف) باز پس گرفتن تمرکز قدرت و منابع از دولت مرکزی و واگذرای آن‌ها به سیستم‌های مدیریت شهری.
ب) جلب مشارکت عمومی مردم برای مدیریت شهرها.
پ) بهبود و توسعه ساختار سازمانی و تشکیلات سیستم و امور پرسنلی و قانونی.
ت) بهبود شیوه‌های مدیریت مالی و اقتصادی.
ث) تأکید به مدیریت و برنامهریزی استراتژیک و جامع سیستم.
ج) بسیج کلیه منابع توسعه شهری با مشارکت فعالانه بخش خصوصی و سازمان‌های مبتنی بر جامعه محلی.
چ) تأکید بر راهبرد‌های «توان بخشی» در ارتباط با مسکن و امکانات زیربنایی، با کمک‌های ویژه برای گروه‌های ضعیف.
ه) ساماندهی، بهبود کیفیت محیط فیزیکی زندگی شهری بویژه برای اکثریت عظیم فقیران شهری.

ویژگی‌های سازمانی و تشکیلاتی مطلوب سیستم مدیریت شهری
در طراحی چارچوب سازمانی و تشکیلاتی سیستم مدیریت شهری بایستی اصول اساسی ذیل، مورد توجه قرار گیرند:
• شمول مدیریت شهری به برنامهریزی شهری
• شهری لزوم طراحی چارچوب سازمانی و تشکیلاتی چند سطحی و چند لایه برای سیستم مدیریت شهری؛
• قابلیت انطباق چارچوب سازمانی با ماهیت چند عملکردی مدیریت شهری؛
• لزوم پوشش کامل همه امور شهری.


الف ـ شمول مدیریت شهری به برنامهریزی شهری: مطابق با اصول علمی مدیریت، برنامهریزی شهری جزء وظایف و عناصر اصلی سیستم مدیریت شهری محسوب میگردد. بر این اساس برنامهریزی فیزیکی، اقتصادی و اجتماعی برای یک شهر باید تحت نظارت و هدایت سیستم مذکور انجام گیرد.
ب ـ قابلیت انطباق چارچوب سازمانی با ماهیت چند عملکردی مدیریت شهری: چارچوب سازمانی باید به نحوی طراحی شود که تمام عناصر و وظایف سیستم از امور اجرایی بسیار روزمره و جزئی‌تا برنامهریزی‌ها و سیاستگذاری‌های بسیار دراز مدت و کلان مورد توجه جدی و کافی قرار گرفته و از جایگاه متناسب در الگوی طراحی شده برخوردار باشند.
ت ـ لزوم طراحی چارچوب سازمانی و تشکیلاتی چند سطحی و چند لایه برای سیستم مدیریت شهری: ماهیت متنوع و چند عملکردی مدیریت شهری ایجاب میکند که سیستم‌های مدیریتی مربوط به آن به صورت چند سطحی طراحی و اجرا شود، به گون‌های که هر سطح بتواند پاسخگوی ملاحظات و نیاز‌های ناشی از هر یک ازگونه‌های عملکردی سیستم باشد.

پ ـ لزوم پوشش کامل همه امور شهری: چارچوب سازمانی مدیریت شهری باید به نحوی طراحی شود که تمام امور شهر در هر دو زمینه جغرافیایی و عملکردی را تحت پوشش قرار دهد. در چنین شرایطی‌هماهنگی‌ها و روابط بین سازمانی از اهمیت و جایگاه ویژ‌های برخوردار هستند به گون‌های که تمام سازمان‌ها و ادارات مؤثر و مسئول امور شهر در قالب یک سیستم هدفمند و هماهنگ عمل کرده و به ایفای مسئولیتهایشان بپردازند.
منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار