کد خبر: ۲۱۷۰۴۰
تاریخ انتشار: ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۹ 23 April 2016
کمترین کاری که از من بر می آید این است که هرگاه برای تجدید دیدار به مدرسه های دوران تحصیلم سری میزنم، وقتی به والامقامانی می رسم که روزگاری سرکلاس آن ها نشستم و معلم من بودند به رسم ادب درمقابلشان سر تعظیم فرود می آورم. تعظیم در مقابل و تکریم در کلام کف قدردانی از این بزرگواران است و عجیب آن که سقف توقع آن ها همین احترام و قدرشناسی است؛ هرچند با دیدن موفقیت شاگردان قدیمیشان گویی دنیا در دستانشان است.

معلم همواره تأثیر گذار ترین قشر جامعه در علم و دانش و افکار بوده و تأثیرپذیرترین در اقتصاد؛ چه بسا معلمانی که به مشاغل تکمیلی روی می آورند و آه از وقتی که سر گپ و گفت با یک راننده ی شریف تاکسی باز می شود که گرد سپید روزگار بر مویش نشسته، آه از آن لحظه ای که میپرسی پدرجان چرا با این سن و سال مسافرکشی می کنید؟ و جواب میگیری روزگاری معلم بودم، حقوق بازنشستگی کفاف نمی دهد!

فداکاری که جوانی اش را صرف آگاهی بخشی و علم آموزی کرده؛ دانایی که داناییش را نعمتی دانسته و آموختن را شکرانه ی آن و شاید شاگردانش حال در کشور عزیزمان یا گوشه ای از جهان در حال جابجا کردن مرزهای علم باشند، امروز باید سر نداشتن پول خورد و محکم بستن درب تاکسی با من و شما بحث کند و چانه بزند. البته مسافرکشی از بهترین سرنوشت هایی است که نصیب معلمان بازنشسته می شود، چرا که وضعیت حقوق و مزایا و همچنین بسته های حمایتی از معلمان هماهنگ با روند افزایش قیمت ها نیست. معلمان امروز حقیقتا مظلوم واقع شده اند.

هر ازگاهی اتفاقاتی همچون آنچهبر این دو بزرگمرد وطن،"حمیدرضا گنگوزهی" و "عبدالرئوف شهنوازی" رفت و موجب شد آقای گنگوزهی جانش را فدای دانش آموزانش کند موجی ایجاد کرده و گاه موج سوارانی نیز چند روزی به تقویت محبوبیت و شهرتشان می پردازند. این موج رسانه ای هم فروکش خواهد کرد، معلمان خواهند ماند و مشکلاتشان، معلمان خواهند ماند و بی توجهی هایی که در حقشان می رود، معلمان می مانند و یک عالم گچ و تخته و حنجره ای که از بس برای ترغیب به علم آموزی فریاد زده، چیز زیادی از آن باقی نمانده.

حمیدرضا گنگوزهی اولین معلمی نبود که فدای شاگردانش شد، آخرین هم نخواهد بود.

يادداشت از: فرهنگ پناهي
منبع: آران مغان
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار