دلواپس شوهرم هستم؛ وقتی او در قعر زمین فرو می رود ...
کد خبر: ۲۳۱۸۳۱
تاریخ انتشار: ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۱:۳۰ 18 May 2016

زن که در حال گذر از میانسالی است مردد است در گفتن این جمله که ' دلواپس شوهرم هستم؛ وقتی او در قعر زمین فرو می رود می خواهم آن بالا مراقبش باشم.

پیرمرد نیز خنده ای کرده و می گوید : حریفش نیستم ، می گوید ، در خانه نمی توانم بند باشم ، همه اش دلواپسی تو دارم که نکنه اتفاقی بیافتد و در دل خاک گرفتار شوی ، می گویم، زن من فرهاد نوجوانت نیستم ، آبروی مرا پیش اهل این شهر نبر'
زن می خندد : 'شوخی می کند ، دستمان تنگ است ، به جایی این که شوهر چاه کنم مزد کارگری دهد ، خودم کار می کنم تا کمک خرجی برای خانه باشم '.
زن که قدم در 60 سالگی خود گذشته است در پاسخ سختی کارش می گوید : چاه کنی کاری مردانه است ، چاره ای نیست ، خرج زندگی این روزها زیاد است
به سختی دلو پر از خاک را جابجا کرده و بر زمین می ریزد : 'هم اکنون کمترین دستمزد روزانه یک کارگرساده که بتواند به کارخاک کشی ازداخل چاه به همسرم کمک کند 500 هزارریال است ، به جایی این که همسرم مزد کارگر دهد خودم سرچاه می ایستم تا به درآمد روزانه خانواده اضافه کنم' .
در پاسخ به دلواپسی برای شوهرش با حیایی روستایی می گوید : این هم هست ، وقتی با شوهرم کار می کنم از سلامتی اش مطمئن هستم ، به جای نشستن درخانه ودل نگرانی و دلشوری برایش ، همیشه درکنارهمسرم هستم. وقتی احساس می کنم خسته شده و یا ضعف دارد او را از ته چاه بیرون کشیده وانواع دمنوش، چای و غذایش می دهم تا تجدید قوا کرده و ضعف نکند.
می گوید : صبح با یاد خدا از خانه بیرون می زنیم و عصر با شکر نعمت خداوندی به خانه بازمی گردیم ، هر چه باشد حالا نان و پنیری، کوکویی و آبگوشتی که گاهی سرچاه برایش بار می گذارم و باهم می خوریم و شکر خداوند که سلامتی داده تا کار کنیم و محتاج دیگران نباشیم.
پیرمرد پس از شش دهه کلنگ زدن و چاه کنی هنوز خسته نشده است و همچنان روزی خود را در مترها پایین زمین می جوید و زن به سختی قرقره را می چرخاند که خاک را از چاه بیرون آورده و باری از دوش شوهرش بکاهد.
پیرمرد می گوید: سابق بر این چاه را برای رسیدن به آب می کندیم و چه لذتی داشت وقتی که دردل خاک کلنگ می زدی و آب خنک و گوارا تن خسته ات را خیس می کرد و تو باز کلنگ می زدی تا همچنان متری در آب فرو روی .
آهی کشیده می گوید: این روزها گویی شیره خاک را کشیده اند، هر چه قدر زمین را می کنی جز خاک سرد و خشک چیزی نیست ، این روزها چاه ها را نه برای آب که برای فاضلاب می کنیم .
شهروندان خلخال از مدت ها پیش زن و شوهری را می بینند که همیشه زمان از صبح تا شب باهم هستند، آنها پیرمرد و پیرزنی را می بینند که کلنگ بدست همراه آفتاب از خانه بیرون می زنند و همراه غروبش به خانه فرو می روند.
زن و شوهری که دوش به دوش هم عرق می ریزند ، کارمی کنند تا با آبرو و عزت زندگی بگذرانند و محتاج این و آن و حتی نزدیکترین عزیزانشان نیز نباشند.
پیرزن شاید در خلخال که نه شاید در کشور نخستین زنی باشد که به شغل چاه کنی مشغول است و از این طریق امرار معاش می کند.
پیرمرد می گوید: خیلی لذت دارد که هنوز هم یک پدر به جای سربار بودن بچه هایش ، زمان هایی به کمک آنها بشتابد ، خدا پدران را آفریده که همیشه دست بچه هایشان را بگیرند.
پیرمرد می گوید: در مقایسه با گذشته کار کم شده است ، با تعبیه فاضلاب شهری کم کم از رونق چاه کنی در حال کاسته شدن است ، ولی ما عمرمان را کرده ایم ،هنوز خیلی وقت باقی مانده تا چاه کنی به فراموشی سپرده شود ، فکر می کنم عمر ما کفاف دیدن آن روز را نخواهد داد.
می افزاید: گاهی وقت ها در میدان دلم برای جوانترها می سوزد ، آنهایی که به هزاران امید دم صبح در میدان تجمع می کنند تا صاحب کاری سراغشان بیایند و این روزها که ساخت و ساز کم شده و چه بسیارمردانی که امیدوار می آیند و نا امید به خانه بازمی گردند.
در غروب یک روز کاری ، پیرمرد آخرین کلنگ را در عمق هفت هشت متری چاه می زند و فریاد می زند : ' هان شیرین بکش ، این آخرین دلو است'
مدتی بعد پیرمرد با حرکتی که زن بر قرقره طناب می دهد از چاه بیرون می آید ، طناب از دور کمرش باز می کند و دستمالی که همسر وفادارش بر خاک مخلوط با عرق جبین مردش می کشد.
و در پایان روز و در تلالوی ضعیف خورشید چه باشکوه است دیدن همقدمی دو موجود وفادار و زحمتکش که برای استراحتی در شب به سوی کلبه محقر خود در حرکتند.

گزارش و عکس : بهرام نقی زاده


منبع: ايرنا
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار