کد خبر: ۶۲۹۴۸۵
تاریخ انتشار: ۲۱ تير ۱۳۹۷ - ۱۵:۵۵ 12 July 2018

کتایون بناساز- به یاد دارم درسال های 72 به بعد، مسؤولیت ستونی در یکی از نشریات هفتگی را برعهده داشتم و در آن از مقولاتی نظیر: مثبت اندیشی، افکار خوش بینانه، خنده درمانی و مقولاتی ازاین دست، می‌نوشتم. 

بعدها موسسه‌ای فرهنگی را نیز در همین زمینه اداره می‌کردم و در ماهنامۀ «‌موفقیت‌» مقالاتی می‌نوشتم و نوشته هایم را آموزش می‌دادم. 

از طرف صدا وسیما هم به عنوان کارشناس برنامه هایی دعوت می‌شدم که همین مقولات «مثبت اندیشی‌» اما با نام های دیگری نظیر: مشاوره، راه‌کار، مهارت زندگی و دیگر عناوینی -که واژۀ «‌مثبت اندیشی » در آن ها نباشد- اجرا کنم. زیرا به نظر می‌رسید درآن زمان مثبت و شاد بودن ناشایست و سبک‌سری محسوب می‌شد! 

اما امروزه اوضاع و احوال کاملا برعکس شده است، به محض این‌که رادیو را باز می‌کنی‌، مجری با لحنی به ظاهر بسیار شاد و خوشحال، گویی که هیچ مشکلی ندارد و یا مخاطبینش افرادی هستند که از کرۀ مریخ آمده اند و از اوضاع و شرایط جامعه بی‌خبرند، شروع به احوال‌پرسی و گفتن جملات مثبت طوطی‌وار می‌کند!

اشتباه برداشت نکنید! زیرا نه تنها هیچ مخالفتی با مثبت، خوش‌بین و شاد بودن ندارم بلکه کاملا برعکس، اکثر آموزش‌هایم نیز در همین راستاست و معتقدم در حالتی مطلوب، مثبت و شاد بودن اولین و بزرگ‌ترین وظیفۀ انسان در قبال خودش و جامعه است.

مثبت‌اندیش نباش!
 چرا که این چنین فردی با روانی سالم، با خود و دنیا در صلح و آرامش است، به خود، خانواده و محیط زیست اش کمتر آسیب وارد می کند و به طور کلی شاید بتوان گفت: هدف از اکثر کتاب‌ها و آموزه‌هایی که در زمینۀ روان‌شناسی وجود دارد در نهایت پرورش چنین انسانی سالم از نظر روحی است.

اما «مثبت اندیشی‌» نیز هم‌چون دیگر مقولات، راه و رسمی دارد و اگر درست استفاده نشود نه تنها مفید نیست بلکه در بسیاری از موارد، زیان‌آور است. اما قبل از این که دلیل آن را بگویم لازم است کمی در بارۀ چگونگی تاثیر مثبت‌اندیشی بر انسان توضیحاتی بدهم:

افکار مثبت چه تاثیری بر انسان دارند؟ 

اندیشه‌های خوش‌بینانه و مثبت، موجب به وجود آمدن « احساسات» خوب و حالت راحتی و آرامش در انسان می‌شوند. و نکتۀ کلیدی در همین «احساسات خوب » است. زیرا احساسات، زبان ضمیر ناخودآگاه هستند و شاید بدانید که ضمیر ناخودآگاه انسان، بخش اعظمی از ذهن اواست که مسئول بسیاری از اعمال حیاتی به شمار می رود.

در ثانیه میلیون ها اطلاعات وارد گیرنده های حسی ما می شوند که اگر ضمیر ناخودآگاه آن ها را « فیلتر» نمی کرد قطعا دیوانه می شدیم! اما خوش بختانه ضمیر ناخودآگاه تنها تعداد محدودی از این اطلاعات را پردازش می کند و در اختیار ما قرار می دهد تا بر اساس آن ها پاسخ مناسبی بروز بدهیم.

حال در این میان اگر افکار مثبت و متعاقب آن‌، احساساتی نیکو داشته باشیم، این پیام را به ضمیر ناخودآگاه مان مخابره می کنیم که تنها «چیزهای خوب را پردازش و ذخیره کن ».

یکی از راه کارهای ( قدیمی ) برای تاثیر بر روی ضمیر ناخودآگاه ، تلقینات مثبت و به اصطلاح « عبارات تاکیدی مثبت » است. اما یک نکتۀ بسیار مهم برای به کارگیری صحیح « تلقینات مثبت » این است: «ضمیر ناخودآگاه باید با آن ها موافق باشد» چرا که اگر با تلقینات و عبارات مثبت تاکیدی مخالف باشد نه تنهابه آن ها ترتیب اثر نمی دهد بلکه به شکلی معکوس آن ها را ذخیره می کند و اینجاست که عبارات مثبت، نه تنها مفید نیستند بلکه می توانند زیان بخش و آسیب زننده باشند!

برای روشن تر شدن موضوع مثالی می آورم: فرض کنید فردی هر روز تلقینات و عبارات مثبت « همه چیز عالی و بر وفق مراد است » را به امید بهتر شدن اوضاع و احوالات روحی اش ، بر زبان بیاورد. اما از طرف دیگر دراعماق ضمیر ناخودآگاهش می داند ومعتقد است: «اوضاع و شرایط بسیار وخیم و بحرانی است» عبارات مثبتی را که با خود می گوید و یا از رسانه ها می شنود نه تنها حالش را بهتر نمی کند بلکه طبق پژوهش هایی که جدیدا صورت گرفته است، همان اعتقاد منفی مبنی بر بحرانی بودن اوضاع را به خود تلقین و در ضمیر ناخودآگاهش بر آن تاکید کرده است و نتیجۀ آن نیز بدتر شدن روحیات او خواهد بود. یعنی تلقینات مثبت در این حالت برایش زیان آور و آسیب زا هستند! 

راه حل درست چیست؟ آیا نباید خوش بین و مثبت اندیش بود؟ آیا باید منفی گرا و یا به قول بعضی ها « واقعیت گرا » باشیم؟ 

بگذریم از این که برخی به منفی بافی های خود نام « واقعیت گرایی» می دهند، امروزه رشتۀ های جدیدی در زمینۀ « خودیاری» به نام « انرژی تراپی» به وجود آمده اند که شاخه هایی از دانش باستانی شرقی و طب سوزنی هستند. 

در این دانش ( از واژۀ طب استفاده نمی کنم زیرا ربطی به مقولات پزشکی امروزی ندارند) معتقدند: ریشۀ اغلب ناراحتی های روحی ( و گاه جسمی ) مربوط به انسدادهایی است که در راه های انرژیکی ( نقاط طب سوزنی) به وجود می آیند و با باز شدن و رفع این انسدادها، ناراحتی ها نیز بهبود می یابند. 

البته نباید فراموش کرد؛ تکنیک های « انرژی تراپی » تنها به منظور «‌خودیاری» تنظیم شده‌اند و به هیچ عنوان جایگزین خدمات ارزشمند پزشکی نیستند، اما به نظر می رسد این شاخۀ جدید «خودیاری» موفق‌تر از «مثبت اندیشی» بوده است. 

در این دانش جدید اعتقاد بر «پذیرش» منفی‌ها در ابتدای کار، سپس تاکید بر مثبت‌هاست که در نهایت نیز به روحیات خوب و مثبت می انجامد.

یعنی اگر می‌خواهیم موضوعی منفی را در ضمیر ناخودآکاه، از بین ببریم و اندیشۀ مثبتی را جایگزین کنیم، در ابتدا لازم است منفی‌های کنونی ضمیر ناخودآگاه را بپذیرم و سپس با تکنیک‌هایی که انرژی‌تراپی ، هم برای پذیرش منفی ها وهم جایگزینی مثبت ها ارایه می دهد، آن ها را در ضمیر ناخودآگاه مان نهادینه کنیم. 

بنابر آن‌چه گفته شد: به نظر می‌رسد مثبت‌اندیشی و تلقینات مثبت، بسیار نیکو و پسندیده‌اند به شرط آن که به درستی و به طرزی درست و کارآمد به کار گرفته شوند وگرنه نه تنها پیامدی مثبت نخواهند داشت بلکه در جایی در عمق وجود، به عنوان باوری منفی ذخیره خواهند شد.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار