کد خبر: ۴۷۷۸۸
تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۰ 15 June 2015

شعر و تصوير

نام كتاب: مرگ يك دست سفيد مي پوشد

شاعر: ابراهيم عادل نيا

ناشر: نگاه،1394

تيراژ: 500جلد

نقد کتاب

در شهر ما كه چون كويري خشك و لم يزرع شده است چاپ يك دفتر شعر بسيار اتفاق نادري است كه بسيار كم مي افتد و چاپ هر مجموعه قصه و شعري به مثابه روييدن گل سرخي است در اين بيابان برهوت هرچند كه ما بسيار كم قدر اين اتفاقات را مي دانيم و از آن كم تر به آثار همديگر ارج مي گذاريم و آن را خوانده و احياناً در معرفي و نقد آن مي كوشيم؛ فقط نشسته ايم و منتظر قطاري هستيم تا راه بيفتد و سپس به آن سنگ پرتاب كنيم.

ابراهيم عادل نيا از شاعران بسيار خوب و نوگراي استان است كه ما مدت ها بود منتظر چاپ مجموعه شعرش بوديم؛ شعرهايي به سبك نو ومدرن كه خبر از اتفاق تازه ايي در ادبيات شهرمان مي دهد. قبل از اين بيشتر كتاب شعرهايي كه تاكنون چاپ شده است در حوزه شعرهاي كلاسيك بخصوص غزل بوده است.

الف: ..

و زمين كه از آن بالا

هر روز دورتر مي شود

مثل تو از اين پايين

دلتنگت شدم و با سيگارها ريختم روهم

سيگارها يك به يك تركم كردند

باد آمد و خاكسترشان را برد.(ص19)

*

..

كه هر لحظه ممكن است

دستي هفت ساله

پشيمان دراز شود

و همه ما را به جعبه هاي اسباب بازي برگرداند...(ص22)

*

..

از ميان اين همه آدم

بالاخره يكي پيدا مي شود

تا از تكه هاي سفيدم

آدم برفي شادي بسازد.(ص24)

*

چند دقيقه از تخت آمبولانس بنز سهم توست

چند فريم از ذره بين خبرنگاراني كه آمده اند

تو را به نمايشگاه هاي سالانه ببرند

بي آنكه از تو بخواهند

بگويي: سيب...(ص73)

ب: شعر شاعران امروز پر است از سطرهايي كه بي گمان خبر از در هم ريختگي روحي خود شاعر مي دهد:

امروز هم مسير اداره و خانه را رفتم و برگشتم

فلوكستين* خوردم..(ص18)

*

چند نخ سيگار بي دغدغه(ص26)

*

بايد دوباره به غار برگردم

خواب آور بخورم(ص27)

*

مي خواهم برگردم به داستان خودم

بروم توي اتاق در را ببندم پشت سرم

روي تختم دراز بكشم و

با عفونت سيبي بميرم

و خيال جهان را راحت كنم

براي هميشه(ص29)

*

آمي تريپتيلين صبح و ظهر و شب يك عدد

فلوكستين صبح و ظهر و شب يك عدد

پروپرانولول صبح و ظهر و شب يك عدد

قرصهايت را سر وقت بخور

به چيزهاي خوب فكر كن

و ديوارها را خط خطي نكن..(36)

*

دكتر شيرازيان مي گويد چيزي نيست(ص37)

*

مادم زل مي زند به سقف

به قوطي هاي آلپرازولام(ص38)

*

با هزار فكر عقيم

كه از كلونازپام آنطرف تر نمي رود

ساقي

ساقهايت نيست

زلف هاي آشفته و خي كرده ات(ص69)

احتمالاً خوي كرده درست است .

بي شك اين نوع شعرها وقتي فقط از درد شخصي شاعر نگويند و درد را به گستره جهان ارتباط دهند ماندگار خواهند شد والا سيگار كشيدن شاعر فلوكستين خوردنش در تنهايي هيچ وقت درد كل بشريت نخواهد شد و هيچ خواننده ايي با آن همذات پنداري نخواهد كرد.

ج: بعضي از شعرها به صورت طرح مانده اند تا به صورت شعر درآيند كار زيادي خواهند برد:

از چشمانم فاصله بگير

هر پلكي كه مي زنم

بمبي خنثي نشده است..(ص33)

مشبه و وجه تشبيه كاملاً نامعلوم است چشم چطور مي تواند بمب خنثي نشده است مگر چشم مامن امن عشق ابدي نيست؟

كركسي زل زده به كودكي سياه

پلنگ گرسنه افتاده دنبال آهويي بي گله(ص39)

اينهم تصوير روزمره تصاوير پخش شده در شبكه هاي اجتماعي بدون هيچ دستكاري شاعرانه.

آب كه از سرگذشت

بايد ماهي شد و رفت

دورها آبي بيكران

تنها زيبايي اين سطرها استفاده از اصطلاح آب كه از سر گذشت است چه يك ني چه صد ني، بقيه يك حرف معمولي است بدون تبديل شدن به شعر.

نفسم بالا نمي آيد

چيزي راه گلويم را گرفته و ول نمي كند

هي مي خواهم خودم را بكوبم به در

به ديوار

به سقف

به پنجره ..(ص46)

بي شك اين سطرها اگر شاعر مي خواست تا بي نهايت ادامه پيدا مي كرد بدون اينكه هيچ كاركرد شعري براي سقف و پنجره پيدا شود.

شما را به خدا چيزي بدهيد خودم را بپوشانم

شما را به خدا نگاهم نكنيد(ص48)

قضاوت با خودتان كه اين جمله معمولي است يا جمله شعري.

گندم زاري وسيع

مترسكي عصبي ميان گندم زار

كلاغ گرسنه ساعت هاست

به نقاشي بزرگ روي ديوار خيره شده است.(ص55)

تصوير بكر و نابي است كلاغي كه به تابلوي گندم زار روي ديوار خيره شده است ول كجاست آن المان هاي شعري؟ تخيل و زيبايي در كدام سطر نهفته است.

فقط مي خواهم از خاطره ها بروم

سيگاري آتش بزنم

و از داستان خودم بكشم بيرون(ص62)

اين سطرهاي آخر شعر"آخر شاهنامه" است ولي بيشتر شبيه گفتن قصه است كه قهرمان قصه از ادامه قصه استعفا مي دهد.

سرو صدساله را

مرد همسايه امروز بريد

مي گفت خراب كرده نماي سنگي سياه خانه اش را

مي گفت: درخت هم اينقدر بزرگ(ص68)

بك سرو بزرگي را مرد همسايه براي باز شدن نماي خانه اش بريده است ولي هيچ اتفاق شعري نيفتاده است. كو كلام مخيل و كو تصوير شاعرانه؟

روزهايم سنگري پر از سرباز زخمي

و دشمن

كه دارد با تانكهايش پيش مي آيد(ص82)

روزهاي بسيار سختي است دشمني كه با تانك مي آيد و تو در داخل سنگر با سربازان زخمي گير افتاده باشي ولي اين تصوير چه ربطي به روزها دارد چه چيزي به سرباز زخمي تشبيه شده است و چه چيزي به تانك دشمن؟ ادات تشبيه هر دو گم هستند.

بي شك اين سطرها تا به مرحله شعري برسند عرقريزان روحي بسيار زيادي خواهند طلبيد و حيف بود كه در كنار سطرهاي بسيار درخشان اينها هم آورده شوند.

د: عدم يك دست نبودن آيين نگارش در يك كتاب شعر شايد آنچنان تو ذوق نزند ولي بي شك رعايت اين قوانين به يك دست شدن مجموعه زيبايي خاصي مي بخشد:

اشتباهات تايپي به ندرت ديده مي شود ولي همين اشتباهات از زيبايي شعر بسيار مي كاهند:

حضورت

ديدن اتفاقي آشنايي نزديك(ص30)

احتمالاً آشناي نزديك درست است.

*

مانده ام انارهاي چقدر پاييز بايد برسد(ص32)

احتمالا چند پاييز درست تر است.

*

و سينه اي كه درونش در هر دقيقه ده بار كودتا مي شود(ص44)

كه درستش سينه ايي است.

قرصهايت(ص36)كه به صورت چسبيده نوشته شده است؛ آخر چطور ميت وانم قبول كنم(ص37)كه يك فاصله اضافي در كلمه هست؛ كانال هاي گيج تلويزيون(ص39)كانال ها جدا از هم نوشته شده است؛ سطر بعد خيابانهاي خاورميانه بي تاب است؛ كه خيابانها پشت سر هم نوشته شده است. متاسفانه تا آخر كتاب سرهم نوشتن ها و يا جدا نوشتن بارها و بارها تكرار شده است بدون اينكه خواننده دريابد كدام يك از اين نوع نوشتن مد نظر شاعر بوده است.

با وجود كم بودن ايرادات آيين نگارشي كه سبب يك دست نشدن كتاب شده است ولي اي كاش خود شاعر و ويراستاران دقت بيشتري مي كردند و ما به خاطر عدم اطاله كلام بيش از اين به اين مقوله نمي پردازيم.

اين ايرادات جزيي بي شك در يك كتاب يكصدو پنجاه صفحه ايي طبيعي است ولي هدف از گفتن اين ايرادات كمك به بهبود چاپ بعدي كتاب است نه ايرادگيري بني اسراييلي.

يكي از ايرادات مهمي كه شاعران ترك زبان به هنگان نوشتن شعر فارسي با آن درگير مي شوند فارسي كردن يك اصطلاح كاملاً تركي است كه در زبان فارسي جا نيفتاده است مجموعه شاعر عزيز ما هم از اين ايراد خالي نيست اينهم دو نمونه:

از زندگي همان قدر سرم شده است(ص43) كه از تشبيه "سوز باشووا كئچمير" ساخته شده است لاجرم بسيار خنك از كار در آمده است. جردني كه باد افاده اش هيچ وقت نمي خوابد(ص51)باد افاده هم عيناً از زبان تركي "افاده سينين يلي"از تركي ترجمه شده است.

بعد از اينهمه حرف و حديث و ايراد چند شعر بسيار خوب هم از داخل دفتر اول كتاب معرفي مي كنيم و شما را دعوت مي كنيم به خواندن اين شعرهاي ناب: كوبيسم(ص63)؛ نمایش(ص66)، همين است كه هست(ص79)وساقي(ص69)

شعر مدرن راهي به درازاي قرن ها پيموده تا يخه خود را از دست شاعراني كه شعر بي نقطه و بي الف مي گفتند خلاص كند و برسد به سطهاي ناب كشف و شهود جهان آفرينش. شعرهايي كه خودشان تخيل محض هستند بدون نياز به وزن و قافيه هاي مطنطن با حروف روي هاي ناياب و شاذ مثلاً شعري كه آخر قافيه اش ث باشد.

لب خندان معشوق نيست. شعر مي تواند زندگي روزمره ما هم باشد كه شاعر آن را با چشم برزخي تبديل به شعرش كرده است.

دفتر اول شعر را همينجا مي بنديم و در فرصت ديگر مي رويم سر دقتر دوم.

لطف اله شیرین زبان

منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار