![زنگ خطر! آسمان شهر نیز به فروش می رسد زنگ خطر! آسمان شهر نیز به فروش می رسد](/files/fa/news/1394/6/20/52188_395.jpg)
تراکم فروشی در فضاهای شهری، عارضه گریز ناپذیرِ نظام های اقتصادی و
اجتماعی ضعیف و ناتوان می باشد.
پدیده ای که از اوایل دهه 70 در کلانشهر تهران
مورد توجه و تاکید قرار گرفته بود، متاسفانه تا کنون بخش قابل توجهی از درآمدهای
شهرداری های به ظاهر خودکفا از حمایت مالی دولت را تشکیل داده است. راه حلی کوتاه
مدت برای شهرداری ها که امروزه به عنوان مساله ای جدی گریبان گیر فضاهای شهری شده
است. به گونه ای که ادامه روند کنونی، موجب از بین رفتن منافع بلند مدت به قیمت
سود های کوتاه مدت می گردد.
در واقع شهرداری ها علاوه بر زمین های شهری، آسمان شهر
را نیز قیمت گذاری نموده و به فروش می رسانند. امری که از آن به مثابه فروش قانون
نیز یاد می شود. می توان نوشت همان اندازه ای که اقتصاد سرزمین از تک محصولی (نفت)
بودن زیان دیده است، اقتصاد شهری نیز از تراکم فروشی زیان می بیند.
نوشته حاضر در
تلاش است تا پاتریک گدس وار پدیده شهر را مورد کنکاش قرار داده و به دیده یک موجود
زنده، شهر را مورد تامل قرار دهد. شهروندانی که روح این موجود زنده می باشند و
کالبد شهری که از آن به عنوان تن (جثه) یاد می شود. شهری که تا دیروز متکی به
منابع مالی دولت (از بالا به پایین) بوده، حال به روز مرگی (خودکفایی از درآمد های
دولت) افتاده و به ناچار به تن فروشی (تراکم فروشی) روی آورده است!
افزودن هر طبقه تراکم بر اراضی مسکونی شهرها به مثابه تاسیس یک شهر جدید
(در حد ساختمان های تک طبقه) بر شهر موجود می باشد که مازاد بر تاسیسات زیربنایی و
روبنایی پیش بینی شده می باشند.
در واقع افزایش تراکم مسکونی با افزودن بر سرانه
مسکونی به صورت غیر مستقیم سرانه های آموزشی، ورزشی و فضای سبز را کاهش می دهد. در
نهایت موجب شکل گیری پدیده های نامطلوبی از قبیل شلوغی، ترافیک و به دنبال آن
انواع آلودگی و نیز چالش های اجتماعی می گردد.
نتیجه به دست آمد چیزی نمی باشد جز،
کاهش نفوذ پذیری فضاهای شهر و همچنین از بین رفتن خوانایی موجود در فضاهای شهری که
موجب زوال تدریجی هویت شهری می گردد.
عده ای افلاطون وار فضیلت و خرد دارند، لذا صلاح جامعه را بهتر از دیگران
دانسته اند و با تجویز نسخه ای به ظاهر مطلوب و کارآمد، سنت فاجعه باری در شهرسازی
معاصر کشور بنا نهاده اند. حال مساله اصلی ادامه روند کنونی می باشد، به نحوی که
نمی توان چشم انداز شایسته ای را برای فضاهای شهری ترسیم نمود.
سوق دادن شهرداری
ها به سوی درآمدهای پایدار و رسمی روی دیگر سکه می باشد که کاربست این دیدگاه در
شرایط کنونی تقریبا دور از ذهن می نماید.
در واقع شهرهای کنونی به موزه ای از
بناهای قانون شکن و البته ضد زلزله با سبک های متنوع معماری تبدیل می شوند. عبارت
"پیشی گرفتن رشد بر مفهوم توسعه" به درستی اوضاع شهرسازی موجود را بیان
می نماید.
اگر مدیران شهری خواهان نایل شدن به کیفیت بالاتری از شهر و فضاهای شهری و
زندگی در آن هستند، شایسته است نگرش خود را پیرامون شیوه کنونی مدیریت شهری تغییر
دهند. چرا که ادامه روند شتابان کنونی موجب می شود تا در آینده ای نه چندان دور
شهرها صرفا یدک کش واژه شهر شوند و هیچ رنگ و نشانی از شهر بودن را نداشته باشند.
سامان ابی زاده (دکتری شهرسازی اسلامی)